چپ و میراث کاسترو

نوشته: رضا جاسکی

با مرگ فیدل کاسترو نظرها دوباره به کوبا و کارنامه یک انقلابی بزرگ نیم قرن اخیر بازگشت. طبعا قضاوت در مورد تجربه کوبا به خاطر غنا وپیچیدگی‌اش کار ساده‌ای نیست. کشور یازده میلیونی که بر خلاف همه پیش بینی‌های نیم قرن گذشته همچنان پا بر جا باقی‌مانده است. مطالب زیادی در مورد کوبا ، نبود آزادی و دمکراسی، فقر عمومی، دیکتاتوری حزبی و فردی از سویی و معجزه آموزش و بهداشت عمومی گفته شده و خواهد شد. کوبا از سویی، بیش از نیم قرن کشوری الهام‌بخش برای مبارزه با امپریالیسم و استخوانی در گلوی کشورهایی چون ایالات متحده بوده است. اما از سوی دیگر، همین کوبا برای روشنفکران چپ در سراسر دنیا نیز لقمه‌ای هضم نشدنی بوده است. از نظر روشنفکران لیبرال دمکرات قضاوت واضح و روشن است، کوبا کشوری مستبد و بدون ازادی‌های سیاسی و در نتیجه حتی بی‌اهمیت برای بررسی و تعمق است. اما از نظر طرفداران سوسیالیسم دمکراتیک، کوبا از جهتی دیگر موجب نگرانی است. آن بهترین نمونه کشوری است که بنا به درک سنتی از سوسیالیسم می‌توان بنا کرد. آیا این سرنوشت محتوم اموزه‌های سوسیالیستی است؟ کشوری غیردمکراتیک، با مردمی با سطح تحصیلات و بهداشت بالا اما سطح زندگی پایین. آیا این مدینه فاضله ماست؟

تئوری‌های متفاوتی در مورد شکل‌گیری این ملغمه عجیب وجود دارد:

  • شیوه گذار به قدرت، به طور اعم هر راه انقلابی و به طور اخص مبارزه مسلحانه، راه را برای چنین کژروی‌هایی باز می‌کند

  • عدم درک درست از اموزه‌های مارکس و سوسیالیسم خصوصا نقش ازادی‌های سیاسی

  • تحریم‌های کمرشکننده ایالات متحده و برخی دیگر از کشورهای غربی

  • پیوستن کوبا به حوزه اقمار اتحاد شوروی سابق و کپی‌برداری از سیستم منحرف اقتصادی و سیاسی آن

  • نبود جامعه مدنی قوی، سنت‌های دموکراتیک قبل از انقلاب و سطح نازل رشد اقتصاد سرمایه‌داری در آن کشور

  • عدم امکان برقراری سوسیالیسم در یک کشور

این‌ها برخی از نظریات موجود برای توضیح پدیده کوباست. طبعا در هر کدام از دلایل بالا، حقیقتی نهفته است، اما هیچکدام از ان‌ها به تنهایی قادر به توضیح پدیده پیچیده انقلاب کوبا نیستند.

یکی از مشکلات بزرگ تحلیل سرنوشت انقلاب کوبا در دسترس نبودن اطاعات و مدارک لازم است. اول اینکه خود جامعه کوبا به دلیل بسته بودن ان، امکان دسترسی به برخی از اطلاعات را محدود می‌نماید. از سوی دیگر فشار تبلیغاتی وسیعی که توسط رسانه‌های خبری جهان صورت می‌گیرد، امکان جدا کردن سره از ناسره را ناممکن می‌سازد. ایالات متحده و بسیاری از رژیم‌های منطقه از همان روزهای اول انقلاب نظر خوشی نسبت به آن نداشتند و به دشمنی با ان پرداختند، اما از سوی دیگر، روشنفکران و ازادی‌خواهان همه جهان به دیده احترام به کوبا و رهبران انقلاب نگاه می‌کردند. این احترام و پشتیبانی گرم کم‌کم جای خود را به بدبینی داد. اول اینکه در رقابت تسلیحاتی بین آمریکا و روسیه و بحران کلاهک‌های هسته‌ای در دهه ۶۰ ، و استقرار برخی از کلاهک‌ها در کوبا جهان تا استانه یک جنگ هسته‌ای پیش رفت. این موضوع بر بسیاری از روشنفکران و بویژه روشنفکران آمریکایی تأثیر بسزایی داشت. پذیرش اینکه کوبای انقلابی برای رسیدن به اهداف خود راضی به استقرار این موشک‌ها در خاک خود شده بود، بسیار سخت بود. بخش اعظم روشنفکران آمریکایی پس از آن در حمایت خود از انقلاب تجدید نظر کردند. برخی نیز به مخالفین سرسخت انقلاب بدل گشتند. در همین زمان، این تبلیغ غرب که کوبا نیز یکی از اقمار اتحاد شوروی است، به راحتی قابل قبول گشت. در اینکه کوبا در دهه ۶۰ هر چه بیشتر به موازات سیاست‌های اتحاد شوروی حرکت نمود، شکی نیست. اما آیا کوبا یکی از اقمار اتحاد شوروی بود؟ هیچ‌کس در مورد استقلال چین به خاطر وسعت و اهمیت کشور و تقابل‌های سیاسی آن با اتحاد شوروی در پنجاه سال پیش شک نکرده و نمی‌کند، اما قبول استقلال کوبای کوچک برای همه بسیار مشکل است.

هنری کسینجر، وزیر امور خارجه مشهور آمریکا و یکی از کسانی که خط‌مشی سیاست خارجی آمریکا را در اوج دوران جنگ سرد بنا نهاد، کسی که در پشت هر حرکت سیاسی، شبح کمونیست‌ها و جای پای اتحاد شوروی را می‌دهید، کسی که در سیاست نابود کردن و دربند نمودن همه نیروهای چپ و ازادی‌خواه به عنوان کمونیست در جهان و بالاخص در منطقه ما کمک بسیاری نمود، در آخرین جلد خاطرات خود مجبور به یک اعتراف گشت. کسینجر مدعی بود که کوبا به نیابت از اتحاد شوروی در منازعات آفریقا مداخله می‌کرد. اما او در خاطرات خود اعتراف می‌کند که تصمیم کوبایی‌ها در مداخله در انگولا بدون توافق با شوروی بود و در حقیقت شوروی با عمل انجام شده روبرو گشت. وی سپس این سؤال را مطرح می‌کند، چرا کاسترو چنین تصمیمی را اتخاذ نمود؟ و در پاسخ می‌گوید، فیدل کاسترو «احتمالا یکی از اصیل‌ترین رهبران انقلابی جهان در آن زمان بود

آیا پشت کردن روشنفکران به کوبا فقط نتیجه تبلیغات غرب بود؟ مسلماً نه. این تصویر قبل از هر چیز، نتیجه برخی از اقدام‌های بسیار غلط و نابجای رهبری کوبا و در صدر آن فیدل کاسترو بود. کوبای دهه شصت که الهام‌بخش بسیاری از انقلابیون محسوب می‌گشت، از جنبش‌های ازادی‌خواهانه اروپای شرقی، بهار پراگ، حمایت ننمود و پشتیبانی خود را از مداخله اتحاد شوروی اعلام کرد. چنین اقدامی از سوی کوبا تأثیر بسزایی بر بسیاری از روشنفکران نهاد. ضمن آنکه سیستم حکومتی آن روز به روز بیشتر شبیه کپی‌ امریکای لاتینی سیستم اتحاد شوروی شد. حکومت بسته‌ای که ارزیابی، تحیقیق و بررسی آن سخت‌تر و سخت‌تر می‌گشت.

یکی از دلایل اینکه کوبا از اقمار اتحاد شوروی نبود، هر چند که از برخی از سیاست‌های غلط خارجی آن حمایت نمود، پابرجا ماندن آن تا به امروز است. بیش از ربع قرن از سقوط اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی می‌گذرد. اما این قمر همچنان به دور از مادر به گردش خود ادامه می‌دهد. ممکن است عنوان کرد که کره شمالی نیز همچنان پابرجاست. اما نباید فراموش کرد که کوبا جزیره‌ای کوچک، در بیخ گوش امریکاست. بدون سلاح اتمی و بدون حمایت چین و پیچیدگی منازعات سیاسی در اسیای دور. و بر مردم آن به خاطر تحریم‌های غیرانسانی که نتیجه سیاست‌های غلط هم هاوانا و هم واشینگتن است، فشار زیادی وارد می‌شود.

اولین گروه پزشکان کوبایی در الجزایر در سال ۱۹۶۳

اولین گروه پزشکان کوبایی در الجزایر در سال ۱۹۶۳

از سوی دیگر کوبا به جز شکر و تنباکو کالای ویژه‌ای دارد. نیروی متخصص. به دلیل سطح بالای پزشکی در کشور، صدور پزشک یکی از منابع در‌آمد کشور است. کوبا با دادن بیست‌هزار پزشک به ونزوئلا، نفت به کشور وارد می‌نمود. همچنین دولت قبلی برزیل، دیلما روسف، برنامه‌ای به نام «دکترهای بیشتر» برای جبران کمبود تعداد پزشکان کشور را به اجرا گذاشت. در برزیل برای هر هزار نفر ۱٫۹ پزشک وجود دارد، در حالی که کوبا به ازای هر هزار نفر ۶٫۷ یعنی بالاترین رقم سرانه پزشک در دنیا را داراست. کوبا در طی قردادی با دولت برزیل برای فرستادن ۴۵۰۰ پزشک کوبایی به مناطق امازون و دورافتاده دیگر سالانه ۲۷۰ میلیون دلار از دولت برزیل دریافت می‌نمود.( از طرفی، اینکه چرا این پول به جای دولت کوبا مستقیماً به پزشکان کوبایی پرداخت نمی‌شود، بحث‌های زیادی را برانگیخته است.) بنا به آمار سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۴ خرج سرانه هر بیمار در کوبا در حدود ۳۰۰ دلار و در آمریکا در حدود ۴۰۰۰ دلار در سال می‌باشد. بنا به آمار منشره در روزنامه گاردین (در ماه گذشته)، کوبا در حدود ۱۱ درصد از در‌آمد سالانه خود را صرف امور بهداشت می‌نماید، در حالی که این رقم برای انگلستان در حدود ۹ درصد می‌باشد.

مایکل مور در فیلم سیکو در سال ۲۰۰۷ به مقایسه سیستم پزشکی آمریکا و کوبا می‌پردازد. در این فیلم مور این موضوع را طرح می‌کند که سیستم پزشکی آمریکا بدتر از سیستم پزشکی کوباست. وی ضمن مقایسه امید به زندگی در آمریکا که پایین‌تر از کوباست، نشان می‌دهد که مخارج سرانه سالانه هر بیمار در آمریکا بسیار بالاتر از کوباست (بنا به آمار سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۷ ، خرج سرانه سالانه هر بیمار در کوبا ۲۶۰ دلار، در انگلستان ۳۰۶۵ دلار، یعنی ده برابر، و در آمریکا ۶۵۴۳ دلار یعنی بیش از بیست و پنج برابر کوبا بود). بنا به گفته برخی، در سیستم پزشکی کوبا هیچ چیز رازامیزی وجود ندارد. در کوبا، استراتژی جلوگیری از بیماری است. با کنترل مرتب بیماران، پزشکان سعی دارند که به معالجه بیمار قبل از آنکه بیماری به مراحل سخت خویش وارد شود، بپردازند. در حالی که در بسیاری از کشورهای دیگر هنگامی که بیماری وارد مراحل حاد خود می‌شود به معالجه ان می‌پردازند. در این شرایط ، معمولاً مخارج درمان بیماری بسیار بالاتر است. (طبعا، نظرات متفاوتی در مورد اینکه کدام سیستم پزشکی بهتر است وجود دارد که باید آن را به دست متخصصین امور سپرد.)

و اما ادامه ماجرای فیلم مایکل مور. همزمان با پخش فیلم سیکو، در خبری محرمانه از سوی مقامات آمریکایی اعلام شد که فیلم سیکو در کوبا توقیف گشته است. این خبر که به ویکی‌لیکس درز شده بود، در روزنامه‌های معتبر جهان نیز منتشر گشت. اما علت توقیف چه بود: اینکه مایکل مور از سیستم پزشکی کوبا افسانه ساخته است و مقامات دولتی کوبا نگران آن هستند که این منجر به واکنش شدید و منفی مردم شود. پس از پخش این خبر مایکل مور ضمن اظهار تعجب از دروغ‌های شاخدار برخی از مقامات، اعلام نمود که فیلمش نه فقط در سینماها به نمایش درآمده بلکه تلویزیون کوبا نیز آن را پخش خواهد نمود!

مشکل دیگری که طرفداران سوسیالیسم با کوبا دارند، مسأله فقر است. از آنجا که از نظر ما سوسیالیسم نوشداروی هر بیماری است، بنابراین کشوری که خود را سوسیالیست می‌خواند باید بدون در نظر گرفتن امکانات مادی‌اش یک شبه ره صد ساله رود. کوبا کشور ثروتمندی نبوده و نیست. کوبا جزیره‌ای کوچک، در معرض هم مَحبت و هم خشم طبیعت قرار داشته و خواهد داشت. هنگام دیدار از کوبا، آثار خشم طبیعت و طوفان‌های شدید را به خوبی در فرسودگی خانه‌هاالبته نه فقط به این دلیلمی‌توان دید. برای اینکه بتوانیم درک بهتری از موقعیت کوبا پیدا کنیم باید آن را با کشور همسایه‌اش هائیتی مقایسه کنیم. متأسفانه ما نام کشور هائیتی را چند بار در سال در مطبوعات می‌خوانیم و این درست زمانی است که فاجعه‌ای طبیعی کشور را درنوردیده و همه کشورهای دیگر بایستی استین‌ها را برای کمک به آن بالا بزنند. آیا نام کوبا را در این رابطه خوانده‌ایم؟

در حدود یازده‌سال پیش، در زمانی که فاجعه توفان کاترینا در نیواورلئان آمریکا رخ داد، کوبا بلافاصله برای فرستادن ۱۵۰۰ پزشک و ۳۷ تن دارو اعلام امادگی نمود. البته، مقامات آمریکایی در دوران جورج بوش نیز بیدرنگ این درخواست را به دلایل سیاسی رد کردند. هر چند که جنگ سرد به پایان رسیده بود، اما جورج بوش، قبول چنین کمکی را نوعی سرشکستگی محسوب نمود و آن را رد کرد. البته آمریکا فقط کمک کوبا را رد ننمود، اما همه می‌دانستند کوبا، همیشه در حال دست و پنجه نرم کردن با طوفان‌های مشابه بوده و احتمالاً آن کشور با تیم‌های پزشکی مجرب خود می‌توانست کمکی برای مصیبت‌دیدگان توفان خانمان برانداز باشد. در آمریکا در برخی از مطبوعات، صداهای اعتراض در مورد عدم پذیرش کمک کوبا بلند شد و این نظر مطرح گشت که شاید کمک کوبایی‌ها می‌توانست جان عده‌ای را از مرگ نجات دهد.

کوبایی‌ها اولین واکسیناسیون کنگو را در سال ۱۹۶۶ سازماندهی کردند.

کوبایی‌ها اولین واکسیناسیون کنگو را در سال ۱۹۶۶ سازماندهی کردند.

هنگامی که فاجعه ابولا در افریقای غربی، لیبریا، سیرالئون و گینه بیداد می‌کرد، وحشت همه دنیا، خصوصا کشورهای نزدیک به کشورهای یاد شده و غرب را فرا گرفت. بسیاری از کشورها، و قبل از هر کشوری، سازمان‌های غیر دولتی چون پزشکان بدون مرز به کمک مردم مصیبت‌زده این کشورها رسیدند. کمک‌های پزشکی کوبا نیز بلافاصله به انها سرازیر شد. هنگامی که به علت شیوع بیماری بسیاری از کادر پزشکی این کشورها جان خود را از دست دادند و مردم این منطقه بیش از هر زمان دیگری به کادر درمانی نیاز داشتند، پزشکان کوبایی در کنار بسیاری از سازمان‌های غیردولتی پزشکی، در این کشورها باقی ماندند. کوبا بزرگترین متخصصین پزشکی خود را فرستاد. بیش از ۱۵۰۰۰ نفر از اعضای کادر پزشکی کوبا امادگی خود را برای کمک اعلام نمودند، این رقم در انگلیس ۱۶۰۰ نفر بود. در سال ۲۰۱۴ بیش از ۴۵۰ نفر از کادر پزشکی کوبا وارد این کشورها گشتند. کافیست به گزارش‌های سازمان بهداشت جهانی، و مطبوعات غربی از نیویورک تایمز، تلگراف، گاردین ، تایمز و دیگران برای مقایسه کوبا با کشورهای دیگر مراجعه کنیم.

آیا در کوبا کیفیت زندگی پایین است؟ اگر به شاخص توسعه انسانی مراجعه کنیم، نه. به این شاخص اندازه‌گیری انتقادات زیادی وارد است، اما ما در اینجا قصدمان فقط یک مقایسه سرانگشتی است و نه تحلیل این شاخص. بنا به این شاخص کوبا در رده ۶۷ قرار دارد. این رقم برای کشور همسایه کوبا هائیتی ۱۶۳ ، مکزیک ۷۴، برزیل ۷۵، ونزوئلا ۷۱ ، اکوادور ۸۸ ، می‌باشد. کشورهای ارژانتین، شیلی، اروگوئه و پاناما از امریکای لاتین رتبه‌های بالاتری نسبت به کوبا دارند. برای مقایسه شاید لازم باشد بدانیم که ایران رتبه ۶۹ ، ترکیه ۷۲ و عربستان سعودی ۳۹ را دارا هستند. بانک جهانی که این امار را چهار بار در سال به اطلاع همگان می‌رساند، این شاخص را به عنوان ابزاری برای مقایسه کیفیت زندگی افراد و توسعه انسانی اعلام می‌کند. بایستی به این نکته توجه کرد که توسعه انسانی به هیچوجه به معنی رشد اقتصادی نیست. بلکه منظور از آن، بنا به ویکیپدیا، «اول شکل‌دهی توانایی‌های انسانی مانند بهبود سلامتی و دانش و دوم لذت بردن از این توانایی‌ها در محیط کار و تفریح است.» .

اما اگر به تولید سرانه ناخالص ملی نگاه کنیم، میزان آن برای کوبا، ایران و چین به ترتیب ۶۱۵۶ ، ۵۹۳۶ و ۶۴۱۶ دلار می‌باشد. یعنی وضع کوبا از ایران کمی« بهتر» و از چین کمی «بدتر» است. در حال حاضر موناکو، لیختن‌اشتاین و لوکزامبورگ بالاترین سرانه تولید ناخالص ملی را دارند.

فرد هالیدی در سال ۲۰۰۸، دو سال قبل از مرگ خود به بررسی آینده کوبای بدون فیدل پرداخت. او در آنجا به برخی نکات درست اشاره می‌کند، اما در نهایت راه کنونی چین را برای کوبا توصیه می‌کند. آیا این چیزی است که چپ خواهان آن است؟ نابرابری وحشتناک در توزیع منابع و رشد اقتصادی بالا بدون در نظر گرفتن پیامدهای زیست‌محیطی؟

اگر کسی آرمان سوسیالیسم سبز و یا هر سیستم حکومتی دیگری که بخواهد محیط زیست را بهبود بخشد را داشته باشد، باید رشد اقتصادی کنونی و جامعه مصرفی امروز را فراموش کند. این امر حداقل با تکنیک امروزی دست‌نیافتنی است. شکی نیست که باید تکنیک کنونی را روزبروز بهبود بخشید. بنا به گفته اقتصاددانان، از چپ و راست، در کوبا اشتباهات اقتصادی زیادی صورت گرفته که برخی از انان را می‌توان به فاکتورهای خارجی نسبت داد، اما بسیاری از انان اشتباهات رهبری کوبا بوده است. امروز در بسیاری از جوامع غربی دیگر سخن گفتن از ارمان‌خواهی سیاستمداران بزرگ و مهم کمی بدور از واقع‌گرایی است و سیاستمداران کم و بیش همه چیز را به دست مکانیزم‌های بازار سپرده‌اند. اما بسیاری از مشکلات اقتصادی را نیز نمی‌توان از راه فرمان و اراده حل کرد. در ابتدای انقلاب و در اوج غلیان احساسات پیروزمند ان، وقتی که خوش‌بینی در همه احاد جامعه به چشم می‌خورد، خیلی از کارهای «غیرممکن» را می‌توان انجام داد، ولی در شرایط عادی و غیر اضطراری نمی‌توان بدون تشویق‌های اقتصادی خیلی از کارها را به پیش برد.

طبعا تحریم‌های اقتصادی فشار زیادی را به مردم کوبا وارد کرده و می‌کند. هیچ‌کس نیز نمی‌تواند پیش‌بینی کند که بدون منازعات ایالات متحده و کوبا، ا جامعه کوبا چه شکل دیگری می‌توانست به خود گیرد. اما اگر این قطعی است که این منازعات جای پای خود را در جامعه گذارده است. ولی از آن قطعی‌تر این که، به همان‌ اندازه که پیروزی‌های کوبا را باید پای مردم و رهبری کوبا نوشت، به همان اندازه نیز شکست‌ها و اشتباهاتشان را. آیا پس از مرگ فیدل می‌توان هم دستاوردهای اقتصادی را نگه داشت و هم اشتباهات را جبران کرد؟

آیا کوبا که دارای جمعیتی کمی بیش از سوئد است، می‌توانست به دستاوردهای اقتصادی کشوری چون سوئد دست یابد؟ صنعت سوئد قدمتی چند صد ساله دارد. در این کشور، و کشورهای مجاور آن در اسکاندیناوی، سنت‌های دمکراتیک بسیار دیرپا هستند. مثلاً سوئد اولین کشوری است که آزادی چاپ را در سال ۱۷۶۶ قبول نمود. در زمان انقلاب روسیه، سوئد کشوری پیشرفته‌تر از روسیه بود. اگر به خاطرات تروتسکی در مورد انقلاب فوریه روسیه مراجعه کنیم، اولین جایی که شورش کارگران در انقلاب فوریه روسیه در سنت‌پتزبورگ شروع شد، کارخانه تلفن‌سازی اریکسون بود. مسلما با اصلاحات درست اقتصادی می‌توان ره صد ساله را در چند دهه رفت، اما ایجاد سنت‌های دمکراتیک، بوروکراسی مناسب رشد جامعه و بطور کلی پیشرفت متوازن در همه عرصه‌ها زمان طولانی‌تری را می‌طلبد. قطعا، جهش در برخی از عرصه‌ها امکان‌پذیر است، مثل اتحاد شوروی سابق، کوبای کنونی و غیره، اما رشد متوازن در عرصه‌های گوناگون نیاز به زمان طولانی‌تری دارد. تحول در عرصه‌های «نرم» زمان بیشتری را می‌طلبد.

نتیجه اینکه، اگر ما درکی رمانتیک از یک سیستم حکومتی داریم که بسرعت می‌تواند همه مشکلات جامعه را حل کرده، محیط زیست را حفظ نموده، رشد سریع اقتصادی بالایی داشته، و تغییرات وسیعی را در همه عرصه‌ها، اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی در مدتی بسیار کوتاه ایجاد کند، و عدالت اجتماعی را برقرار نماید، امکان چنین معجزه‌ای وجود ندارد. کوبا را باید با کشورهای همانند خود مانند هائیتی، و دیگر کشورهای مجاور مقایسه نمود، همچنانکه کره شمالی را با کره جنوبی.

با وجود همه اعتراضاتی که مخالفین رژیم کوبا در مورد فقر می‌کنند، بایستی گفت که ۹۵ درصد مردم کوبا صاحب خانه‌های خود هستند و اگر بچه‌ کوبایی بی‌خانمانی وجود داشته باشد نه در کوبا، بلکه در میامی بسر می‌برد.

یکی از نقاط سیاه کارنامه انقلابیون کوبا، مسأله ازادی‌های سیاسی است. سازمان عفو بین‌المل تخمین می‌زند که بین سال‌ پیروزی انقلاب تا ۱۹۸۷ در حدود ۲۱۶ نفر اعدام گشتند. ممکن است این رقم کمتر از تعداد قربانیان واقعی باشد،( تخمین‌های نجومی تا بیش از سی‌هزار نفر نیز از سوی مخالفین کاسترو اعلام شده است). اما در هر حال این بهترین تخمینی است که از سوی یک نهاد بی‌طرف بین‌المللی با توجه به شواهد موجود زده شده است. در اینجا لازم به تذکر چند نکته است.

  • اول اینکه از آنجا که ازادی‌های سیاسی یکی از پاشنه‌های اشیل چپ به طور کلی است، حتی یک اعدام و یا زندانی کردن یک نفر هم به جرم عقایدش زیادی و جبران‌ناپذیر است.

  • بنا به آمار دیگری گفته می‌شود که در حدود بیست‌هزار نفر در دوران حکومت باتیستا، بین سال‌های ۱۹۵۹–۱۹۵۲ کشته شده‌اند. حتی اگر نصف این آمار درست باشد، خشم انقلابی مردم پس از انقلاب و عدم امکان کنترل آن تا حدی قابل درک بود، اما هر چه از روزهای اول انقلاب دورتر می‌‌شویم، ادامه اعدام‌ها غیر قابل درک می‌گردد.

  • متأسفانه مجازات اعدام همچنان در کوبا قانونی است. این قانون در سال ۱۹۴۰ در دوران صلح منع شد اما پس از آن عده زیادی کشته شدند. آخرین اعدام رسمی در سال ۲۰۰۳ صورت گرفت.

  • به هنگام قضاوت تاریخی، هیچ‌گاه نمی‌توان با ذره‌بین امروز وقایع دیروز را قضاوت نمود. در دهه ۵۰ و۶۰ ، نلسون ماندلا نیز به دنبال مبارزه مسلحانه بود و اگر امروز دفاع از رفتارهای اشتی‌جویانه ماندلا بسیار راحت است، دفاع از رفتار انقلابیون در آن زمان امری عادی محسوب می‌گشت. این به هیچ وجه به معنای دفاع از اعدام‌های آن زمان نیست، چرا که نمونه رفتار متمدنانه با کسانی که دست به فجایع شنیعی نیز زده بودند نیز وجود داشت، و انقلابیون کوبایی نیز مسلماً از حوادث و دادگاه‌های جنایتکاران جنگ دوم جهانی خبر داشتند. وظیفه رهبری انقلابی در چنین شرایطی نه دامن زدن و گسترش خشم انقلابی مردم، بلکه کنترل آن است.

  • سازمان حقوق بشر در سال ۲۰۱۳ تعداد زندانیان سیاسی کوبا را ۱۰۳ اعلام نمود. با تقاضای اوباما ۵۳ نفر آزاد گردیدند. در سال ۲۰۱۴ بنا به آمار جدیدی، سازمان حقوق بشر تعداد زندانیان را ۶۰ نفر اعلام نمود. یکی از مشکلات اصلی در این قضایا این است که گروه‌های سازمان‌های حقوق بشری اجازه بازرسی از کوبا را ندارند. آن‌ها پس از سال ۱۹۹۰ موفق به بازرسی از کوبا نگشته‌اند.

  • قطعا، مسأله زندانیان و اعدام‌ها فقط یک جنبه از محدودیت‌های ازادی‌های سیاسی در کوبا را نشان می‌دهد. آزادی بیان، سانسور، عدم فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی و مذهبی، آزادی سازمان‌های مدنی را باید به لیست بالا اضافه نمود.

در بخشی از پروژه‌ تاریخ شفاهی که بودجه آن توسط اژانس توسعه بین‌المللی سوئد و بنیاد فورد پرداخت می‌شود، از جمله الیزابت دور به مصاحبه با کوبایی‌ها در داخل و خارج از کوبا می‌پردازد. نتیجه این گفتگوها سال آینده در کتابی به نام « زندگی کوبایی‌ها: چه فرقی یک انقلاب ایجاد کرد؟» منتشر خواهد شد. خانم دور از هم‌اکنون قسمت بسیار کوچکی از مصاحبه‌ها را منتشر کرده است که خواندنی است. تعداد جوانانی که در دوران پسا شوروی به دنیا امده‌اند و از سیاست‌های کنونی رهبران کوبا انتقاد می‌کنند، زیاد و زیادتر می‌شوند. آن‌ها دوران باتیستا را ندیده‌اند و دستاوردهای انقلاب نسبت به آن دوران برایشان قابل لمس نیست. آن‌ها در زندگی روزمره خود خواهان رفاه و ازادی‌های بیشتری هستند. شعارها و کمپینی چون «جنگ ایده‌ها» که سال‌ها پیش توسط فیدل کاسترو اعلام شد، ان‌ها را به خود جلب نمی‌کند. اختلاف بین جوانان و پیرهای انقلابی بیشتر و بیشتر می‌شود. از تعداد افراد جوانی که به حزب می‌پیوندند روزبروز کاسته می‌شود. طبعا این نیروهای جوان نیاز به سازمان‌ها و احزاب دیگری دارند که بیانگر خواسته‌ها و ارمان‌هایشان باشد. آیا روزی این اتفاق خواهد افتاد؟

گفته می‌شود که فیدل کاسترو هیچ‌گاه عقاید و تاکتیک‌های خود را عوض نکرد. آیا این واقعیت دارد؟ آیا کسی که رهبری کشوری در بیخ گوش آمریکا را به عهده دارد و برخلاف همه پیش‌بینی‌ها توانسته است، حکومت ، و نیز خود را، با همه فشارها حفظ کند، می‌تواند بدون تغییر سیاست‌های خویش پابرجا باقی بماند. سؤال اصلی این است که آیا این تغییرات در جهت مترقیانه‌ای پیش رفته یا نه؟

واقعیت امر این است که کاسترو عقاید خود را در بسیاری از موارد تغییر داد. مهمترین ان، از همان ابتدای انقلاب کوبا شروع شد. کسی که اعتقادی به سوسیالیسم نداشت، جهت‌گیری خود را پس از انقلاب عوض کرد، به اتحاد شوروی نزدیک شد. به خاطر گرایش‌های ضدامپریالیستی و اعتقادش به همبستگی با محرومین سعی نمود به اشکال مختلف به جنبش‌های امریکای لاتین کمک کند. وقتی که همکاری آشکار با اپوزیسیون‌های حکومت‌های دیکتاتوری در منطقه را برای آینده انقلاب کوبا بسیار خطرناک تشخیص داد، کمک‌های خود را متوجه کشورهای آفریقایی نمود.

در عرصه اقتصادی، سیاست‌های مختلفی به آزمایش گذاشته شدند. گاهی در جهتی درست و گاهی منفی. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، کوبا مجبور به تغییرات زیادی در عرصه اقتصادی شد. در رابطه با فشار زیادی که کوبا به دگرباشان جنسی اعمال می‌کرد، که در حقیقت ادامه همان سیاست ضد انسانی قبل از انقلاب بود. اولین قدم در سال ۱۹۷۹ برداشته شد و از آن به بعد از همجنس‌گرایی جرم‌زدایی شد. برای مقایسه باید گفت از همجنسگرایی مردان در انگلستان در سال ۱۹۶۷ ، در آلمان غربی و کانادا ۱۹۶۹ ، و در اسکاتلند ۱۹۸۱ جرم زدایی گشت. کاسترو در سال ۲۰۱۰ در مصاحبه با یک روزنامه مکزیکی رسما به خاطر رفتار دولتش با دگرباشان جنسی معذرت خواست. در طی سال‌های اخیر برنامه‌ای برای مبارزه با ایدز در کوبا پیش برده می‌شود. ماریلا کاسترو دختر رائول کاسترو از طرفداران حقوق دگرباشان جنسی است.

اینکه فیدل کاسترو ارمان‌گرا یی وفادار به حقوق فرودستان بود به هیجوجه نکته منفی نیست. متأسفانه جهان از کمبود سیاستمداران ارمانگرا رنج می‌برد. مشکل اصلی کوبا نبود ازادی‌های سیاسی است. مسأله این است که چنین سیاستمدار و یا حزبی در پی جامه عمل پو شانیدن به خواسته‌ها و ارمان‌های خود از طریق دمکراتیک باشد و همین حق را برای دیگران نیز قائل شود. چیزی که در کوبا تاکنون اتفاق نیافتاده است.

در چپ دیروز و امروز عقیده‌ای وجود دارد که بنابران انقلاب شوروی به خاطر جنگ‌های داخلی طولانی و تجاوز ارتش‌های بیگانه و سپس کیش شخصیت استالین دچار کژروی گشت. انقلاب کوبا به خاطر فشارها و مداخلات آمریکا در چنگال سیستم تک حزبی و نبود ازادی‌های دمکراتیک اسیر گشته است. چنین تحلیلی از وقایع فقط به معنی تحلیل حوادث حاشیه‌ای و نپرداختن به کنه قضیه است. سؤال اصلی چگونگی گذار از یک سیستم حکومتی به سیستمی دیگر است. هم در روسیه و هم در کوبا ما شاهد گذار از یک نوع از حکومت دیکتاتوری به نوع دیگری ازحکومت دیکتاتوری هستیم. حکومت‌های انقلابی دستاوردهای بزرگی را به همراه داشتند که کتمان ناپذیرند اما به لحاظ دمکراسی سیاسی دستاوردهای انان بسیار اندک و ناچیز بوده است. این به معنی آن نیست که دمکراسی با سرمایه‌داری گره خورده است و دیکتاتوری نتیجه محتوم سوسیالیسم است. این به معنای آن نیست که چاره درد سوسیال دمکراسی است چرا که از زمان نابودی «سوسیالیسم واقعاً موجود» (اگر چه نه فقط به خاطر ان)، نیز دچار بحران گشته و عقب‌نشینی‌های زیادی را متحمل گشته است. هر چند که بسیاری گذار به یک دولت رفاه از نوع سوسیا‌ل دمکراسی را مرحله‌ای در مسیر طولانی گذار به سوسیالیسم تلقی می‌کنند. همه این‌ها به این معناست که آیا بدون داشتن سنت‌های دمکراتیک پایدار، بدون داشتن جامعه مدنی قوی، بدون پایه‌های اقتصادی مناسب، بدون امکان مهار مکانیزم‌های سرمایه‌داری در سطح بین‌المللی، امکان گذار به سیستمی که لایق نام سوسیالیسم باشد وجود دارد؟ این به معنی فراموش کردن آرمان‌های سوسیالیستی نیست، بلکه پذیرش این امر است که چنین گذاری فقط در طی دورانی طولانی امکان‌پذیر است. سرمایه‌داری به هیچ وجه سرنوشت محتوم بشریت نیست.

آیا سیستم غیر دموکراتیک و تک‌حزبی اتحاد شوروی تأثیر خود را بر کوبای انقلابی نگذاشت. مسلما، آن بدون تأثیر نبوده است، اما آیا آن تأثیر بسزایی داشته است؟ یکی از مسائل اصلی دموکراسی، ایجاد راههای قانونی برای اعمال محدودیت در قدرت دولتمردان است. چنین چیزی در کوبای قبل از انقلاب وجود نداشت.و چنین چیزی از نظر دولتمردان انقلابی کوبا نیز اهمیت تعیین‌کننده‌ای نداشت. فیدل کاسترو به بسیاری از ارمان‌های خود وفادار باقی ماند، و این آن چیزی است که او را از بسیاری از دیگر رهبران انقلابی جدا می‌کند. اگر او واقعاً به سیستم چند حزبی اعتقاد داشت، قطعاً می‌توانست در این جهت گام‌هایی بردارد.

اما در پایان، از دستاوردهای بزرگ کوبا وفاداری آن به انترناسیوالیسم و همبستگی با جنبش‌های ازادی‌بخش جهان است. این نقطه درخشانی است که از زمان پیروزی انقلاب کوبا تاکنون در آسمان انقلاب کوبا درخشیده است. برخی ضدامپریالیست بودن کاسترو را به ضد آمریکایی بودن وی فرو می‌کاهند. یکی از اولین کشورهایی که کوبایی‌ها پزشکان خود را در سال ۱۹۶۲ فرستادند، الجزایر بود و این در شرایطی بود که خود به شدت به این پزشکان نیاز داشتند، و از سوی دیگر مراکش که در حال جنگ با الجزایر بود از خریداران بزرگ شکر کوبا، و کمک به الجزایر ضربه مستقیم اقتصادی به کوبا محسوب می‌گشت. کمک به مبارزین کنگو، انگولا، گینه، .. را به این لیست بلند می‌توان افزود. از نظر نلسون ماندلا، مبارزه کوبایی‌ها با نظامیان ارتش نژادپرست افریقای جنوبی در سال‌های ۱۹۷۵ ، ۱۹۷۶ و ۱۹۸۸ و شکست آن‌ها «افسانه سفیدپوستان شکست‌ناپذیر را در هم شکست و الهام‌بخش انقلابیون افریقای جنوبی گشت» ماندلا اضافه نمود که پیروزی‌ کوبا در در انگولا در «کویتو کواناواله نقطه چرخشی برای آزادی قاره و مردم ما از بلای اپارتاید بود.»( البته باید این نکته را نیز افزود که همیشه کمک‌های نظامی کوبا با موفقیت همراه نبود، مثلاً در کنگو.)

برخی خصوصا در چپ ، بر این باورند که کمک‌های کوبا قبل از هر چیز در اثر فشارها و یا به تصمیم چه‌گوارا صورت گرفته است. این امر با توجه به آنکه چه‌گورا خود در یکی از این مبارزات کشته شد، و دست‌ وی «به خون بیگناهان» آلوده نگشته، معقول‌تر به نظر می‌رسد، اما مدارک و اسناد دال بر چیز دیگری هستند.

پیرو گلییزس، مورخ ایتالیایی مقیم ایالات متحده، سال‌ها وقت خود را صرف بررسی کمک‌های انترناسیولیستی کوبا به دیگر کشورها و خصوصا آفریقا نموده است. تحقیقات وی که در بردارنده مدارک، کتب، مقالات و مصاحبه‌ با کسانی که در تصمیم‌گیری، و اجرای کمک‌های نظامی و غیرنظامی نقش داشتند به صورت دو کتاب به چاپ رسیده است. ( در قسمت دوم این نوشته ویکتوریا بریتین نگاهی دارد به جلد اول تحقیقات وی به نام «ماموریت‌های جنگی». در این مقاله ، ویکتوریا بریتین که خود چند کتاب در مورد جنگ‌های مختلف از جمله جنگ‌های انگولا دارد، به نقد نظرات گلییزس می‌پردازد. )

گلییزس در کتاب خود و نیز در مصاحبه‌ای که چند سال پیش با سایت « democracynow» داشت، تأکید می‌کند که این تصمیمات نه توسط چه‌گوارا بلکه کاسترو و در برخی اوقات بدون مشورت با مقامات شوروی صورت گرفت، چنانچه کسینجر نیز در خاطرات خود از آن‌ یاد می‌کند. در مواردی حتی این تصمیمات بدون مشورت با کمیته مرکزی حزب صورت می‌گیرد. گلییزس عنوان می‌کند که یکی دیگر از نتایج تحقیقات وی این است که کوبا همیشه رفتار احترام‌امیزی نسبت به کشورهای دریافت‌کننده کمک‌هایش داشته است، چیزی که مایه تعجب او گشته بود.

اما میراث فیدل کاسترو چیست؟ آیا همان‌طور که برخی ادعا می‌کنند چنین میراثی برای « زمان و زندگی امروز ما صاف و ساده هیچ است»؟ مسلماً نه! اگر میراث فیدل کاسترو هیچ و پوچ بود، این همه بحث و جدل صورت نمی‌گرفت، این همه طرفدار و مخالف و احساسات شدید وجود نداشت. کوبا از همان ابتدای پیدایش خود به صورت یک الگو الهام‌بخش بسیاری از کشورها و مبارزین بود. کوبا نه به خاطر نزدیکی به اتحاد شوروی، و نه بخاطر سروصدای مخالفین میامی‌نشین، بلکه به خاطر همین مختصاتش، به خاطر همبستگی‌اش با اکثر مبارزین دنیا به قول گلییزس مانند «استخوانی در گلوی» آمریکا گیر کرده بود. همین امروز اگر اپیدمی ابولا در آفریقا مرگ درو می‌کند، چه کسانی حاضر به کمک هستند؟ چه کشوری موفق می‌شود طرفین درگیر در کلمبیا را به پشت میز مذاکره بنشاند؟ کوبا پس از سقوط اتحاد شوروی نشان داد که می‌توان مانند کشوری مستقل عمل کرد و راه خود را ادامه داد. اگر میراث فیدل هیچ و پوچ بود چرا نلسون ماندلا، کوبا را به عنوان اولین کشور برای بازدید خود پس از ازادی برگزید ؟ چرا از کاسترو به عنوان «منبعی از الهام برای همه عاشقان» مبارزات ازادی‌بخش نام برد؟ یکی از دلایلی که کوبا توانست پس از نابودی اتحاد شوروی بر خلاف همه پیش‌بینی‌ها دوام بیاورد، همبستگی‌اش با مبارزه بسیاری از کشورهای جهان سوم بود.

کارنامه فیدل کاسترو در همه عرصه‌ها درخشان نیست. او از خود میراث تاریکی نیز به جای گذاشته است، اما ما کدامین سیاستمدار بزرگی را در تاریخ را سراغ داریم که بتوانیم پای همه اعمالش امضای خود را بگذاریم؟ آیا تاریخ در آینده فقط از کارنامه درخشان او یاد خواهد کرد و یا فقط صفحات تاریک آن را برجسته خواهد کرد؟ ما به سهم خود بایستی منصف باشیم و فقط از جنبه‌های مثبت و یا منفی او یاد نکنیم. مهمتر از همه، این نه قضاوت ما بلکه قضاوت تاریخی مردم کوباست که بیشترین اهمیت را دارد. آنچه مسلم است آنکه برای بسیاری از مردم جهان، نام او در کنار دیگر چهره‌های تاریخی امریکای لاتین قرار خواهد گرفت. فیدل کاسترو راه خوزه مارتی را ادامه داد.

Views All Time
Views All Time
1927
Views Today
Views Today
1

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.