کاهش رشد

بحث رشد اقتصادی و اینکه تا چه حدی و تا کی جامعه مصرفی ما می‌تواند به رشد خود ادامه دهد، از مباحث مهم چند دهه اخیر بوده است. یکی از کسانی که در مرکز این مباحثات قرار داشته است سرژ لاتوش، از استادان ممتاز دانشگاه پاریس، می باشد. تئوری وی در زبان فرانسهdecroissance خوانده می شود. متأسفانه ترجمه این کلمه، همانطور که در متن زیر می‌توانید در موردش بخوانید، کار بسیار مشکلی است. در لوموند دیپلماتیک بزبان فارسی این اصطلاح «رشد پس رفتی» ترجمه شده است.(نگاه کنید به: مردم محوری در چهارچوب رشد اقتصادی) در متن حاضر از اصطلاح «کاهش رشد» استفاده شده است. اما همانطور که لاتوش خود عنوان می کند، این اصطلاح بخودی خود نیست که اهمیت اساسی دارد بلکه محتوی و مجموعه مفاهیمی که در این اصطلاح گنجانده شده است، مهم می باشد. ایده کاهش رشد در تلاش در پاسخگویی به نیاز درک جدیدی از توسعه و تکامل، پایداری محیط زیست و رفاه انسانی می باشد. آنچنان که لاتوش در مورد جامعه کنونی ما مطرح می کند، برای یک جامعه مبتنی بر رشد هیچ چیزی بدتر از توقف رشد نمی باشد. و سئوال اصلی این جاست: تا کی جوامع پیشرفته به رشد خود می‌توانند ادامه دهند؟ بخصوص وی در مورد این نکته کلیدی که در جامعه مبتنی بر رشد، رفاه انسانی تغییر مفهوم داده و آسایش با تمول یکی گرفته می شود، تأکید دارد. آنچه که وی در پی آن است برداشتن علامت تساوی بین این دو مفهوم نا متشابه است که امروز مترادف هم گرفته می‌شود. وی نه در پی رشد منفی و یا رشد صفر اقتصادی، بلکه توقف مصرف انبوه خصوصا در جوامع غربی می باشد. شعار وی بدست اوردن امکانات بیشتر از طریق مصرف کمتر است. اگر چه بعضی از ایده‌های لاتوش را شاید بتوان با زدن مهر تخیلی رد کرد ولی بسیاری از مسائلی که او مطرح می‌کند را بایستی جدی گرفت وارزش تأمل دارد.

کاهش رشد

سرژ لاتوش

سرژ لاتوش

اثر: سرژ لاتوش

برگردان: رضا جاسکی

در طی مدت طولانی مسأله «کاهش رشد» مورد بحث قرار گرفته است، اما این اصطلاح بتازگی در مباحث اقتصادی و سیاسی مورد استفاده پیدا کرده است، هر چند که اساس ایده آن تقریباً قدیمی است. در عوض مقالات متعددی در باره موضاعات مرتبط مانند «رشد صفر»، «توسعه پایدار» و البته «رشد متعادل» وجود دارد. هر چند که ترجمه کلمه فرانسوی decroissance به degrowth (در این متن بجای عدم رشد، از اصطلاح «کاهش رشد» استفاده می شود) هنوز جا نیفتاده است، اما پروژه مربوط به این ترم تا بحال تاریخ طولانی و پیچیده‌ای را پشت سر گذاشته است و کاملاً قابل درک است که تجزیه و تحلیل و عمل سیاسی را تحت تأثیر قرار می دهد.

شعاری کنشگرایانه

اجازه دهید که فوراً این نکته را گوشزد کنیم که «کاهش رشد» یک اندیشه کلی و تحت هیچ شرایطی با رشد تقارن ندارد. ان شعار سیاسی با محتوایی نظری است. آن میخواهد قبل از هر چیز این نکته را خاطر نشان سازد که رشد بخاطر رشد بایستی کنار گذاشته شود، چرا که هدف احمقانه‌ شکار لجام گسیخته صاحبانِ سرمایهِ سودجو وسیله انجام چنین رشدی، و تخریب محیط زیست، پیامد ان می‌باشد. و یا دقیقتر، بهتر است صرفاً در مورد «بیرشدی» به همانگونه صحبت شود که در مورد «بیدینی» و اته ایسم. در‌واقع مسأله ترک یک دین یعنی: دین اقتصاد، رشد، پیشرفت و تکامل مطرح است.

به عنوان شعار، اصطلاح decroissance یک ابداع فصیح و بلاغی موفق است، چرا که آن به معنای نفی دائم خصوصا در زبان فرانسه نمی باشد. مثلاً می‌تواند به معنی پس رفت آب پس از یک سیل وحشتناک باشد. همین موضوع در مورد دیگر زبانهای لاتین مثل :decrescita (ایتالیایی), decrecimiento (اسپانیایی) ، decreixement(کاتالان) صادق است. معنی صریح آنها مشابه و معنای ضمنی آنها بسیار نزدیک به هم هستند.این موضوع مربوط به «بی ایمانی» است که کلمه ایمان (croyance) و رشد (Croissance) در زبان فرانسه بسیار نزدیک به هم هستند. از طرف دیگر ترجمه این اصطلاح به زبانهای ژرمنی بسیار سخت است. سختی ترجمه decroissance به انگلیسی از بعضی جهات مشابه مشکل ترجمه رشد یا تکامل به زبانهای آفریقایی می‌باشد (البته همچنین سختی ترجمه کلمه کاهش رشد…). این حاکی از تصور فرهنگی ما،و در این مورد بخصوص، مربوط به موقعیتِ مسلطِ ساده سازیِ اقتصادی می باشد.

ترجمه decroissance فقط سخت نیست بلکه نشانگر یک شکاف الگویی عمیق نیز می باشد. دوست من مایکل سینگلتون، انسان شناس اهل انگلیس که معلم زبان انگلیسی در دانشگاه Louvain-la-neuve میباشد، می نویسد: «من در دایره المعارف Roget’s Thesaurus بدنبال کلمه مناسب گشتم ولی هیچ اصطلاحی برای آرام شدن، آرامش یافتن، غنودن که متناسب با کاهش رشد باشد نیافتم. ما کلمه decrease (کاهش) را داریم، اما آن بسیار عجیب و غریب است و ضمناً ذاتاً (بیشتر فراورده است تا فرایند) و نمی‌تواند مفهوم واقعی را برساند. گاهی اوقات من فکر می‌کنم چرا نتوان از اصطلاحاتی چون زوال، کاهش، فروکاستن استفاده کرد. رشد کردن و یا نکردن مسأله اصلی است! رشد متوسط؟ می‌توان همیشه کلمهdecroissance با یادداشت توضیحی را باقی نگه داشت. اما هنوز هم معتقدم، بهترین ترجمه کاهش رشد است»- این کلمه همزمان هم منفعل (یک حقیقت ساده) و هم فعال است: لازم است که رشد کاهش یافته و در عین حال به شکل مناسبی این عمل صورت بگیردکاهش دادن» به معنی یک پروژه اجتماعی و یا حتی یک پروژه کاملاً اجتماعی می باشد). اگر در پی یک ترجمه استاندارد باشیم «کاهش دادن» بی شک کمی طولانی‌تر و سنگین‌تر از decroissance می باشد، اما در هر حال آن معنی که ما در پی اش هستیم را می رساند. بدون آنکه خودمان را در معنا شناسی غرق کنیم، ویلهلم هوگندیک هلندی در کتاب خود انقلاب اقتصادی که به زبان انگلیسی نوشته است، نظر مستدلی در باره کاهش اقتصادی داشت وی از «اب رفتن» و «اب رفتگی» یاد می کرد.١

اصطلاح decroissance عنوان یکی از مجموعه مقالات نیکولاس جورجسکوروجن در مورد انتروپی، محیط زیست و اقتصاد بود.٢ البته کلمه‌ای که جورجسکوروجن از آن استفاده کرد decliner بود، که به معنی دقیق کاهش رشد نیست، بلکه بیشتر به معنی کاهش دادن ، که دیگران نیز پیشنهاد انرا داده اند، می باشد. ترکیبات «عدم رشد»(ungrowth)، «کاهش رشد» (degrowth) و «عدم توسعه»(dedevelopment)، اصلاً قانع کننده تر نیستند. به زبان آلمانی کلمه Schrumpfung یا Minuswachstum به همان اندازه مشکل ساز است. در زبان انگلیسی، آن‌هایی «سادگی داوطلبانه» را انتخاب کرده اند، صحبت از «کاهش شدت و»(downshifting) می کنند. این بخوبی سمت ذهنی مسأله را مجسم می کند. پیشنهاد دیگر، «رشد الترناتیو» (counter-growth) ،می تواند سمت عینی قضیه را بیان کند. بنا بر فرانسوا شنایدر می‌توان پیشوند Ent (که به معنی عدم است) را با Wachstum (رشد به زبان المانی) ترکیب کرد. در کشورهای انگلوساکسون صحبت از «رشد غیر اقتصادی»، رشد با اثرات منفی می شود. کسانی پیشنهاد راه پایین و توقف را مطرح کرده اندتوقف عنوان کتاب ریچارد هاین برگ است، که مدافع روشی نزدیک به دید کاهش رشد می باشد.٣تنی چند ترجمه انقباض، رکود (contraction) و نزول (downshift) را پیشنهاد نموده اند.

ژاپن، آخرین کشور بزرگی که رشد به شیوه غربی را در آغوش کشیده است، مورد جالبی است. مترجم ژاپنی من برایم چنین نوشت: «وقتی که من پروژه decroissance/decrescita را معرفی می کنم، حرف از decrescendo (تلفظ فرانسوی و ایتالیایی آن یکی است) می زنم. در ژاپن decrescendo کلمه معروفی است که در موسیقی استفاده می‌شود و من فکر کردم که می‌توانم از آن برای ترجمه کاهش رشد استفاده کنم، چرا که معنی مورد نظر را بهتر به خواننده می رساند. حسن دیگر آن این است که این کلمه دلالت بر رشد که در زبان ژاپنی Seichou نامیده می شود، نمی کند. زبان ژاپنی دارای کلمات فراوانی برای ابراز ایده رشد متفاوت، و نیز توسعه متفاوت است، مثلاً datsu-Seichou (کاهشرشد)، jizokukanouna-Seichou (رشد پایدار)، ningenno-tameno-Seichou(رشد انسانی). همه این اصطلاحات رشد اقتصادی را در مرکز توجه قرار می دهد. من معتقدم که با استفاده از کلمه decrescendo امکان جدا کردن پروژه کاهش رشد از انواع دیگر رشد وجود دارد و می توان از سردرگمی پیشگیری کرد

برای کشورهای غیرغربی مسأله راحت‌تر است؛ پسا توسعه و نقد رشد(که در‌واقع شیوه زندگی غربی را زیر سئوال می برد) نمی‌تواند با اصطلاح کاهش رشد که بسیار پوچ و نامفهوم به نظر می رسد، بیان شود. اما شعارهای الترناتیو مناسب وجود ندارد. در پی خودسازی دسته‌جمعی نباید به تلاش برای رفاه مادی که محیط زیست را نابود و روابط جامعه را متلاشی می کند، ارجحیت داده شود. هدف زندگی خوب به اشکال بیشماری متناسب با زمینه‌ اش می شود. به عبارت دیگر، مسأله بازسازی یا کشف مجدد فرهنگ‌های جدید است. اگر ما مجبور باشیم برای این هدف نامی برگزینیم، آنگاه می‌توانیم از اصطلاح عمران(umran)به مفهومی که ابن خلدن مد نظر داشت، استفاده کنیم؛ یا سوادشی سرودایا(بهبود شرایط اجتماعی انسانها)، آنچنان که گاندی می فهمید؛بامتاره(احساس خوبی با هم داشتن) نزد توکولرس؛ یا فیندا/گابینادرخشندگی حول انسانی بدون نگرانی و سیر») نزد مردم بورانا در اتیوپی استفاده کنیم. ٤ موضوع مهم فاصله گرفتن از جامعه مخربی است که تحت لوای تکامل که اخیرا جهانی شدن نامیده می شود، باز تولید می گردد. این نواوریها که در گوشه و کنار جهان اجرا می شوند، امید برای دوران پسا توسعه را زنده نگه می دارد.

اگر یک ترجمه دقیق امکان‌پذیر نیست، لزوماً چنین چیزی هم مطلوب نمی باشد. پسا تکامل وقتی است که همه چیز حول یک پدیده پیچیده شکل می گیرد. همه جوامع و فرهنگها بایستی باروری و سودمندی تمامیت خواه به شیوه خود و بر علیه انسان تک ساحتی و یک بعدی، homo oeconomicus، را رها کنند و هویتی برپایه کثرت ریشه‌ها و سنن را بجویند.

تاریخ عمل‌کرد

تلاش در جهت یک نوع جامعه مستقل و پررونق تحت لوای شعار کاهش رشد کاملاً جدید است. در سال ۱۹۷۲ کمیته اجرایی رم نوشت: «ما اعتقاد داریم که انسان باید متوجه محدودیت‌های کمی محیط زیست و پیامدهای غم انگیز ازدیاد فشار گشته تا بتواند به درک جدیدی برسد و به تبع ان به بررسی دقیق رفتار آدمی و ساختار اجتماعی که ما امروز ایجاد کرده ایم، بپردازد٥ اما شکست توسعه و تکامل در جنوب جهانی و فقدان چارچوب کلی در شمال جهانی، بسیاری از اندیشمندان را به سمت زیر سئوال بردن جامعه مصرفی و پایه‌های اندیشه‌ای آن : پیشرفت، علم و تکنیک سوق داد. بنابراین پروژه کاهش رشد دارای تباری دو گانه است. این پروژه بر پایه هم آگاهی از بحران محیط زیست و هم نقد توسعه تکنولوژیکی شکل گرفت.

کاهش رشد و زیست اقتصاد: باربارا وارد و رنه دوبوس کتاب تنها زمینی که ما داریم را در سال ۱۹۷۲ منتشر کردند.٦ دوبوس ابتکار عمل کنفرانس استکهلم را که منشاء جلب توجه دولتهای جهان به مسأله محیط زیست بود را به عهده گرفت. در همان سال ، سیکو مانس هولت، معاون رئیس اتحادیه اروپا، در نامه‌ سرگشاده ای که به رئیس انزمان اتحادیه اروپا، فرانکوماریا مالفاتی نوشت از او درخواستِ توقفِ رشد را نمود. مدتی بعد وقتی که خود وی ریاست اتحادیه اروپا را بعهده گرفت، درخواستش را تکرار نمود: « برای ما که در دنیای صنعتی زندگی می کنیم، لازم است که استاندارهای مادی زندگی را تنزل دهیم. این نه به معنی رشد صفر بلکه رشد منفی می باشد. رشد فقط یک هدف اقتصادی کوتاه مدت است که حافظ منافع اقلیت حاکم است٧

تفکر محدودیت رشد اقتصادی در زمان گذشته بدون شک به مالتوس میرسد، اما حمایت علمی از ایده محدودیت رشد اقتصادی را بدون هیچ ظن و گمانی می‌توان در قانون دوم ترمودینامیک سادی کارنو یافت. در میان پیشاهنگان می‌توان از سرگئی پودولینسکی ، بخاطر کارش در حوزه اقتصاد انرژی که سعی کرد سوسیالیسم و محیط زیست را بهم پیوند دهد، نام برد.٨ با همه این‌ها در دهه ۱۹۷۰وقتی که مسائل محیط زیست مطرح شد، قبل از هر کس باید از نیکولاس جورجسکوروجن دانشمند و اقتصاددان بزرگ رومانیایی یاد کرد.

نیکولاس جورجسکوروجن مکانیک نیوتنی را بخوبی دریافته بود و معتقد بود که مدلهای اقتصادی به زمان توجه ندارند. آن‌ها زمان را به شکل مکانیکی و قابل برگشت فرض می کنند. آن‌ها انتروپی، به عبارت دیگر این واقعیت که تمام تحولات مادهانرژی برگشت ناپذیرند، را نادیده می گیرند. زمانی که کشاورزی در حدود سال ۱۸۸۰ از عمل‌کرد های تولیدی مرخص شد، پیوند پایه‌ای با طبیعت قطع گشت. امروز هرگونه ارتباط با پایه بیوفیزیکی اساسی از بین رفته است، و اکثر اقتصاددانان نئو کلاسیک، تولید اقتصادی را به مثابه چیزی بدون محدودیت محیط زیستی درک می کنند. در نتیجه، بطور ناآگاهانه در استفاده از منابع کمیابی که در دسترس قرار دارند ولخرجی شده و از وفور زیاد انرژی خورشیدی به خوبی استفاده نمی گردد. همانطور که جورجستوروجن نشان می‌دهد زباله و آلودگی‌هایی که تولید اقتصادی ایجاد می‌کند شامل عمل‌کرد تولید نمی گردند. این نمایانگر عدم امکان رشد نامحدود در دنیایی محدود و نیاز ایجاد زیست اقتصاد، یا به عبارت دیگر درک اقتصاد به عنوان جزیی از زیست کره می باشد. در رابطه با زمان بازگشت به موقعیت ایستا و بی تغییر، جورجستوروجن تئوری نئوکلاسیک رویکرد مکانیکی را رد کرده و معتقد است که در بعضی از شرایط، بهتر است استفاده از منابع طبیعی ذخیره شده کاملاً متوقف شود.

کاهش رشد و پسا توسعه: بیش از چهل سال، گروه «بین المللی» کوچکی وابسته به ایوان ایلیچ، ژاک الول و فرانسوا پارتانت، وقت خود را صرف مسأله ضد توسعه و یا پساتوسعه نموده اند و سوء رفتارهای توسعه، به‌خصوص رفتار شمال جهانی با جنوب جهانی را تجزیه و تحلیل و مورد انتقاد قرار داده اند.٩ این نقد در ابتدا مربوط به الترناتیو تاریخی، یعنی خود سازمانی جوامع بومی و اقتصادهای بومی بود. اما بدون شک، آن‌ها علاقه‌مند طرحهای جایگزین در شمال( اجتماع و اقتصاد همبسته، بخش سوم و غیره)،LETS (سیستم تجارت محلی)،NEAP (شبکه تبادل الترناتیو و همبسته ) و غیره بوده‌اند ولی علاقه‌ای به «الترناتیو» کلی جامعه نداشته اند. موفقیت ناگهانی پس از سرگردانی طولانی ما ، که قبل از هر چیز مربوط به بحران محیط زیست و همچنین جهانی شدن بود، الهام بخش ما برای بررسی دقیق‌تر اقتصاد و زندگی اجتماعی شمال جهانی گشت. از آنجا که ریسک های رشد، جهانی هستند، یک تبیین مجدد از توسعه به همان اندازه برای شمال جهانی اهمیت دارد که برای جنوب جهانی. کاهش رشد یک الترناتیو محسوب نمی شود، بلکه فقط سرچشمه یک جایگزین است که با برداشتن سرپوش توتالیتاریسم اقتصادی، فضا را برای ایجاد خلاقیت باز می کند.

نظریات مختلف حول پسا توسعه که نوعی موجودیت زیرزمینی را در فرانسه بین سالهای ۱۹۷۲(اوج دوران نیکولاس جورجستوروجن، ایوان لیجس و اندرن گورز بود) و سال ۲۰۰۲(سال کنفرانس یونسکو، «ابطال توسعه، بازسازی جهان») از سر میگذراند، به شکل بسیار واضحی بحران جامعه مبتنی بر بازار جهانی را پیشگویی کرد و یک راه حل را مطرح نمود: ایجاد یک جامعه دمکراتیک و خود مختار در محیط زیست، جامعه‌ای با کاهش رشد. بحرانی که پیش‌بینی شد نه فقط مالی بلکه همچنین در سطح اساسی‌تری بحران فرهنگی و تمدنی بود.

دامنه تحلیلی و سیاسی

ایجاد جامعه مبتنی بر کاهش رشد نیاز بدان دارد که ما در تولید ناخالص داخلی و شاخص جادوی رفاه رفع ابهام نمائیم، و نیز بر علیه اثرات خارجی منفی رشد مبارزه نموده و چرخه های مناسبی از سادگی بطور داوطلبانه بیافرینیم. بنابراین ما باید خطوط کلی یک جامعه «بدون رشد» را مطرح کنیم. چنین جامعه‌ای مستلزم کاهش شدید اثرات خارجی منفی رشد است و بر سازماندهی چرخه های مناسب کاهش رشد تکیه دارد.

کاهش رشد و اندازه‌گیری رفاه: در همراهی با ژانباپتست سی که خوشبختی را به مثابه مصرف تعریف کرد، ایان تین برگن پیشنهاد کرد که بطور ساده تولید ناخالص ملی به خوشبختی ناخالص ملی تغییر نام دهد. می توان درک چنین پیشنهادی را بسیار ساده نموده و نشان داد که تولید ناخالص ملی فقط «ثروت» اقتصادی یعنی چیزهای قابل خریدن را اندازه می گیرد. رابرت ا. لین در کتاب فوق‌العاده خود «از دست دادن شادی در دموکراسی بازار»، ویژگی‌های اصلی در انواع متضاد تئوری‌های حسابداری، که به اشکال مختلف اندازه‌گیری تغییرات در خوشبختی انسانی (بهزیستی ذهنی) در جوامع لیبرالی را مد نظر دارند، را نشان می دهد.١٠ او نتیجه می‌گیرد که افزایش استاندارد مادی زندگی در ایالات متحده با کاهش همزمان خوشبختی واقعی نزد اکثریت آمریکایی ها همراه بود، که در درجه اول می‌تواند مربوط به بدتر شدن واقعی روابط اولیه و اساسی انسانی (آنچه که لین «رفاقت» می نامد) باشد.١١ ابعاد اشنای رفاه، یعنی شاخص توسعه انسانی (HDI)، شاخص پیشرفت واقعی هرمان دلی (GPI)، شاخص روبرت پوتنام برای سلامتی اجتماعی (ISH) و محاسبه تولید سبز ناخالص ملی یا PID – Produit Interieur Doux ، تولید نرم داخلی کبک کانادا (Quebecs)، باصطلاح آنچه که هزینه‌های «دفاعی» مربوط به وخامت و اختلال کیفیت زندگی (آلودگی آب و هوا، سر و صدا، فاصله کار و مسکن، تصادفات رانندگی، جرم و جنایت در شهرهای بزرگ، از دست دادن تالابها، مصرف منابع طبیعی تجدید ناپذیر و کارهای خانگی بدون مزد ) هستند، را تصحیح و تنظیم می کنند. اگر ما از نمودارهای مربوط به تولید ناخالص ملی، سلامتی ملی و یا شاخص پیشرفت واقعی هرمان دالی در ایالات متحده آمریکا شروع کنیم، می‌بینیم که این نمودارها در اوایل دهه ۱۹۷۰ با هم دیگر همخوانی ندارند. تولید ناخالص ملی همچنان رو به رشد است، اما دو نمودار دیگر رو به پایین در حال نزول هستند. خوشبختی کاهش می‌یابد در حالی که «دارایی و ثروت» افزایش می یابد.١٢ همچنان که پاتریک ویورت نوشت، آنچه که در‌ واقع یک اقتصاد سالم نامیده می شود، اقتصادی است که در آن «اموال زیادی داشته باشید». برنارد ماریس خاطر نشان می‌سازد که «ان روزی که ما تخریب خود در تولید ناخالص ملی عالی خود را حساب کنیم. احتمالاً خود را بسیار فقیر می یابیم١٣

محتوی کاهش رشد: بدیهی است که ما در پی یک رابطه معکوس که در آن رشد پایین به خاطر کاهش رشد موعظه می‌شود، نیستیم. به‌خصوص باید این موضوع را در نظر داشت که کاهش رشد به معنی رشد منفی نمی باشد؛ رشد منفی اصطلاحی متناقض و بی‌معنی است که نشان می‌دهد چگونه رشد بر جهان متجسم ما نیز حاکم است.١٤این کاملاً معلوم است که ترمزِ نامناسبِ رشد، جامعه را در شرایط سخت بیکاری و ترک اهداف سیاستهای اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی که حداقلی از کیفیت زندگی را تضمین می کنند، قرار می دهد. ما فقط می‌توانیم فاجعه‌ای که رشد منفی می‌تواند بیافریند را تجسم کنیم! به همان شکلی که بدتر از بیکاری در جامعه کاری وجود ندارد، در یک جامعه مبتنی رشد نیز چیزی بدتر از توقف رشد نیست. موضوعی که چپ سنتی را به سوسیال لیبرالیسم محکوم می کند، موضوع عدم شجاعت در مستعمره زدایی قدرت تجسم ما می باشد. در نتیجه، کاهش رشد فقط در یک «جامعه مبتنی بر کاهش رشد» امکان‌پذیر است.

کاهش رشد و حالت تعادل: اگر چه ما نمی‌خواهیم به استفاده از تئوری‌های کلاسیک قدیمی باز گردیم، با همه اینها نزد جان استوارت میل «اخلاق حالت تعادل» را می یابیم که برخی از ایده‌های ما را در بر میگیرد. او می نویسد: «تنها زمانی که بشریت نه فقط توسط نهادهای عدالت هدایت می شود، بلکه نیز اجازه می‌دهد با یک پیش‌بینی محتاطانه هدایت شود، انگاه فتوحات بدست آمده توسط عقل و انرژی دانشمندان به وسیله‌ای برای بهبود سرنوشت همه مبدل می شود١٥ همانطور که لاحسن عبدالمالکی و پاتریک موندلر اشاره می کنند، این موضع به دور از «ادعای بیباکانه ای» نیست که توسط نویسندگانی مانند ایوان ایلیچ و اندره گورز اظهار می‌شود، یعنی مدل جامعه ای که در آن نیازها و کار به حداقل محدود شده است، اما زندگی اجتماعی بخاطر جامعه گراییِ بیشتر، غنی تر است.١٦

جان استوارت میل می نویسد: «جمعیت و سرمایه تنها متغیراتی هستند که بایستی در حال تعادل ثابت باشند. هر گونه فعالیت انسانی که نیاز به جریان زیادی از منابع غیر قابل جبران ندارد یا باعث آلودگی جدی محیط زیست نمی گردد می‌تواند تا ابد رشد نماید. بطور مشخص، مشاغلی که شکوفا شده و عده زیادی آن‌ها را در بالای لیستِ مطلوب ترین و رضایت‌ بخش ترین حرفه هایی که انسان می‌تواند بدانها بپردازد قرار می دهند عبارتند از: آموزش و پرورش، هنر، موسیقی، مذهب، علوم پایه، ورزش و تماس های اجتماعی ١٧ از نظر میل، تئوری حالت تعادل بدین معنی است که سرمایه داری با‌گذشت زمان و با نیروی خود پایه گذار جامعه‌ای خواهد بود که ارزش‌های آن توجه بیشتری به انسان و طبیعت خواهد نمود. اما ما معتقدیم که تنها راه جلوگیری از فاجعه، جدایی از سیستم سرمایه داری و تولید و مصرف آن می باشد. از آنجا که تئوری استوارت میل برای یک سیستم سرمایه داری، اگر چه بدون رشد، شکل گرفته است، می‌توان میل را به کمک طرفداران توسعه پایدار بازسازی کرد.

با توجه به این پیشینه بایستی کار برای ایجاد جامعه همبستهِ شکوفا و خودمختار در جنوب و شمال شکل متفاوتی داشته باشد. در جنوب کاهش رد پای زیست محیطی ( حتی تولید ناخالص ملی) نه لازم و نه مطلوب است، در عین حال ما نیازی نداریم که بدین خاطر به این نتیجه برسیم که محتاج به ایجاد جامعه رشد هستیم و یا اگر در حال حاضر در آن بسر می‌بریم نباید انرا ترک نمود. اجازه دهید یک چیز را روشن کنیم: در شمال کاهش اثرات زیست محیطی (و در نتیجه تولید ناخالص ملی) ضروری است؛ در ابتدا این موضوع چیز ایده‌آلی نیست و همچنین تنها هدف برای یک جامعه در دوران پسا توسعه و یک جهان شایای دیگر نیست. اما بیایید انرا همچون یک حسن و فضیلت ضروری بپذیریم و کاهش رشد را به مثابه هدفی که می‌تواند مزایایی نیز به ارمغان آورد در نظر بگیریم. سیاست کاهش رشد در ابتدا می‌تواند مانند گوه ای بین رفاه و تولید ناخالص ملی فرو رود. اینجا مسأله این است که رابطه بین بهبود شرایط زندگی فردی و افزایش آماری تولید مادی قطع شود، و یا به عبارتی دیگر کاهش «تمول» برای افزایش «رفاه».

در ابتدا سیاست کاهش رشد می‌تواند عبارت از کاهش و یا حتی از بین بردن تأثیرات خارجی منفی رشد اعم از تصادفات رانندگی تا مخارج داروهای ضد استرس باشد. پتانسیل بکر کاهش رشد در مصرف مادی می‌تواند مورد سؤال قرار دادن حمل و نقل وسیع انسانها و کالاها و تأثیر منفی آن‌ها بر محیط زیست (و در نتیجه «نقل مکان» اقتصاد)، صدای گوشخراش و پر دامنه ولی اغلب مضر تبلیغات و کاهش هر چه بیشتر طول عمر کالاها و وسایل بپوش و بنداز که تنها هدفشان افزایش فشار در ماشین الات جهنمی است، باشد.

تمام این‌ها را می‌توان در هشت نکته خلاصه کرد: ارزیابی مجدد، تجدید نظر، بازسازی، تغییر مکان، توزیع مجدد، کاهش، استفاده مجدد و بازیابی. همه این‌ اهداف با هم شرایط مساعدی برای ایجاد چرخه سالم کاهش رشد صلح امیز، همبسته و پایدار فراهم می کند.١٨

نتیجه

تجزیه و تحلیل «طرفداران کاهش رشد» یا «مخالفان رشد» با تجزیه و تحلیل منتقدین دیگر اقتصاد جهانی(جنبش الترناتیو جهانی شدن یا جنبش اقتصاد همبسته) تفاوت دارد: هسته اصلیِ مشکل، چیزی جدید و یا اولترا لیبرالیسم، یا انطور که پولانی انرا اقتصاد رسمی می نامید، نیست، بلکه منطق رشد به مثابه نیروی محرکه در نظر گرفته می شود. موضوع آن نیست که یک اقتصاد «خوب» جایگزین یک اقتصاد «بد» گردد، یک نوع رشد بد و یا یک نوع توسعه بد با یک نوع رشد خوب یا یک نوع توسعه خوبمثلا ایجاد اقتصاد و توسعهِ سبز، اجتماعی یا عادلانه از طریق تنظیمات بیشتر و یا کمتر یا آمیزش با تفکر رقت یا همبستگیتعویض شود. بطور ساده موضوع ترکِ اقتصاد است. این طرز تفکر اغلب سوء تعبیر می‌گردد چرا که برای ما معاصرین حاضر، درک اینکه اقتصاد به مذهب تبدیل شده است، دشوار می باشد. هنگامی که ما بدقت می‌گوییم که باید از عدم رشد به همان صورت صحبت کرد که در مورد عدم اعتقاد به مذهب (اته ایسم)، منظورمان دقیقاً همین است: باید در مورد مسأله اقتصاد و رشدْ اته ایسم شد. جامعه مبتنی بر کاهش رشد باید قطعاً مثل همه جوامع انسانی دیگر برای تأمین وسایل مورد نیاز به سازماندهی تولید بپردازد و در نتیجه از منابع طبیعی به شکلی منطقی استفاده کرده و به مصرف کالا و خدمات بپردازد، اما این بیشتر شبیه جوامعِ فراوانی در عصر حجر که هرگز وارد اقتصاد نشدند، عمل می کند.١٩ این از راه کمربندِ سفتِ کمبود، قطع نیازها، از طریق محاسبات اقتصادی و یا با اتخاذ ایده همو اواکونومیکوس (homo oeconomicus) صورت نخواهد گرفت. باید پایه‌ اندیشه نهاد اقتصادی مورد سئوال قرار گیرد. وقتی که ما صرفه جویی را مجدداً کشف می کنیم، می‌توانیم به بازسازی یک جامعه فراوانی بر اساس آنچه که ایوان ایلیچ «محل اقامت مدرن» می‌نامد بپردازیم، به عبارت دیگر، «شیوه زندگی در یک اقتصاد پسا صنعتی، جایی که مردم موفق به کاهش وابستگی خود به بازار می شوند، همزمان که آن‌ها از طریق ابزار سیاسی، زیر بنایی را تشویق می‌کنند که در آن، فن اوری و ابزار در درجه اول برای ایجاد یک مزیت عملی استفاده می‌شود؛ اما اینها برای کسانی که مشغول ایجاد نیاز هستند، غیر قابل سنجش و اندازه‌گیری است».٢٠

این مقاله اولین بار در نشریه : Journal of Cleaner Production در سال ۲۰۱۰ چاپ شد. ترجمه حاضر بر اساس متن سوئدی که در نشریه Fronesis شماره ۳۹–۳۸ منتشر گردید، می باشد.

Serge Latouche, «Degrowth» in Journal of Cleaner Production, volym 18, no 6 (2010) , pages 519-522.

 ١ Wilhelm Hoogendijk, the Economic Revolution

٢ Nicholas Georgescu-Roegen, La decroissance. Entropie, ecologie, economie

٣ Richard Heinberg, powedown. Options and Actions for a Post-Carbon World

٤ Gudrun Dahl and Gemtchu Megerssa, The spiral of the Ram’s Horn. Boran Concepts of Development, Majid Rahnama and Victoria Bawtree

٥ محدودیت های رشد اثر Meadows, Randers, Behrens

٦ Barbara Ward , Rene Dubos، تنها زمینی که ما داریم. حفظ و نگهداری سیاره ای کوچک.

٧Sicco Mansholt, La crise ، همانسال رنه دومونت نوشت: «نه، رشد بی‌انتها غیر ممکن است. اگر ما درجه رشد امروز را حفظ کنیم، در انتهای سده آینده بخاطر رشد جمعیت و تولید صنعتی با فروپاشی کامل تمدن روبرو خواهیم گشت

٨ Sergej Podolinskij 1850-1891, اریستوکرات اوکراینی که در فرانسه به شکل مهاجر بسر می‌برد و بدون موفقیت در پی جلب توجه مارکس بسوی نقد محیط زیست بود. نگاه کنید به پودولینسکی: مارکسیست پیشرو در عرصه اقتصاد انرژی، اثر Joan Martinez-Alier, Jose Naredo

٩ نگاه کنید به فرهنگ توسعه اثر ولفگانگ زاکس

١٠ Robert E. Lane, The Loss of Happiness in Market Democracies

١١ همچنین نگاه کنید به، Jean-Claude Michea, Orwell educateur

١٢ در یک بررسی سوئدی، تیم جکسون و سوسانا ستیمن به نتایج مشابه ای که هرمان دالی در مورد المان، انگلیس، اتریش، هلند و سوئد رسیده بودند، دست یافتند، نگاه کنید به: Team Jackson, Susanna Stymne: Sustainable Econommic Welfare in Sweden

١٣ Bernard Mzaris, Antimanuel deconomie

١٤ در معنای واقعی کلمه: «به جلو حرکت نمودن در حالی که به عقب می روید»

١٥ جان استوارت میل، پایه‌های اقتصاد سیاسی

١٦ نگاه کنید به: Franck-Dominique Viven, Jalons pour une histoire de la notion de development durable, Mondes en development, volume 31

١٧ تذکر مترجم سوئدی: بنظر می‌رسد که نقل قول بالا مربوط به جان استوارت میل نباشد، بلکه متعلق به گروه تحقیقاتی که با گزارش محدودیتهای رشد برای کلوب رم کار می‌کردند باشد. نگاه کنید به «محدودیتهای رشد» اثر میدوز.

١٨ میتوان این لیست را با دگرسویی، تغییر شکل، تغییر حجم و غیره بزرگ‌تر کرد، اما بطور کلی این‌ها می‌توانند به عنوان بخشی از عبارتهای قبلی در نظر گرفته شوند. نگاه کنید به : Serge Latouche, Petit traite de la decroissance sereine

١٩ Marshall Salhins, Stone Age Economics

٢٠ Ivan Illich, Le chomage createur

Views All Time
Views All Time
3247
Views Today
Views Today
1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.