آیا شما با اصطلاحاتی چون پتنت ترول، برونسپاری، جمعسپاری،نرم افزار متن باز، نوآوری باز، بهرهکشی مجازی و امثالهم آشنایی دارید؟ حتی اگر بعضی از این اصطلاحات کمی نااشنا بنظر رسند، اما مسلماً اخبار مربوط به آنها را در اشکال مختلف شنیده یا خواندهاید. مثلاً احتمالاً دعواهای حقامتیاز بین اپل و سامسونگ را شنیدهاید، و یا اینکه شرکتهایی وجود دارند که تخصص خود را در خرید پتنتهای قدیمی دیگر شرکتها قرار دادهاند، اختراعاتی قدیمی که هیچ گاه به اجرا در نیامده و در سطح طرح باقی ماندند. و یا خیلی از غولهای بزرگ اقتصادی، شرکتهای در حال ورشکستگی را به خاطر پتنتهایشان میخرند. به عنوان نمونه شرکت گوگل ۱۲,۵ میلیارد دلار صرف خرید موتورولا بخاطر پتنتهای قدیمی آن کرد. شاید شنیده باشید که شرکت ویرنت ایکس توانست مایکروسافت را مجبور به پرداخت ۲۰۰ میلیون دلار غرامت به خاطر نقض حقوق انحصاری خود نماید. حتی اگر استفاده زیادی از کلمه برونسپاری نکرده باشید ولی ممکن است شرکتهای زیادی را بشناسید که کارهای تولیدی و خدماتی خود را به شرکتهای دیگر سپرده باشند.
اما منظور از کارگاههای بهرهکشی مجازی چیست؟ایا الگوی نوآوری باز، نشاندهنده ثبات سرمایهداری و یا تزلزل آن.زمانی ریچارد استالمن در کتاب خود، «ازاد همچون ازادی» نظرات خود را در مورد نرمافزارهای آزاد بیان نمود. آیا امروز این آرزوی وی تحقق یافته است؟ موفقیتهای کپیلفت در مقابل کپیرایت تا چه حد بوده است؟ آیا فقط انتقال کارهای تولیدی به کشورهایی چون چین، هند، ویتنام و امثالهم، تولید سنتی در کشورهای غربی را به خطر میاندازد؟ در این صورت جمعسپاری چه نقشی در این رابطه بازی میکند؟
نانسی اتلینجر، استاد بخش جقرافی دانشگاه اهایو در مقاله زیر ضمن گذاری تاریخی از دوران پس از جنگ دوم جهانی تا به امروز، بدنبال پاسخ بسیاری از سؤالات مشابه است. اما پیش از مطالعه مقاله، ضرورت توضیح بسیار کوتاه برای بعضی از کلمات یاد شده بالا وجود دارد:
پنت ترول (patent troll): شرکتهایی که برای کسب پول، با در اختیار گرفتن پتنتهای قدیمی دیگران، سعی میکنند با شکایت از شرکتهای دیگر که از پنتهای مشابهای در تولید خود استفاده میبرند، از آنها غرامت بگیرند.
برونسپاری (outsourcing):واگذاری انجام تمام یا بخشی از فعالیتهای تولیدی یا خدماتی به یک شرکت خارجی تحت یک قرارداد مشخص.
جمعسپاری(crowdsourcing):نوعی از برونسپاری است که کار را نه به شرکتها، بلکه افراد وسیعی از طریق فراخوان عمومی، عمدتا از طریق اینترنت، میسپارد.
نرم افزارمتن باز (open source sofware): نرمافزارهایی که کد آن آزاد است و افراد دیگر میتوانند در کد آن تغییر ایجاد کنند، مانند لینوکس، اندروید …
پارادایم باز بودن
اثر: نانسی اتلینجر
برگردان: رضا جاسکی
تعداد کلمات:۶۱۵۲
چه کسی میتواند به «نواوری باز بودن» اعتراض کند؟بنظر میرسد این اصطلاح، که از توسعه نرم افزاری وارد شده به یک جزء اصلی استراتژی مدیریت–بازرگانی بدل گشته است، مطلوبترین جنبههای سرمایه داری معاصر آمریکایی را احضار می کند: ازادی، خلاقیت، دسترسی دموکراتیک، امکان مرزهای جدید. الگوی «باز بودن» وعده میدهد که سیستمهای تولیدی جدید را ترکیب کند، و این را از طریق تکنولوژی وب ۲,۰ و فضای منقبض شده گلوبالیزاسیون با شکلهای جدید سازمان تجاری و ارزش کشی ممکن سازد؛ آن سلاح قدرتمندی را در رقابت بین شرکت ها و یک رژیم کاری جدید ارائه می دهد. پارادیم توسط سیلی از کتب و مقالات از سوی مدارس اقتصادی در طی دهه گذشته ترویج شده است. در سال ۲۰۰۳،بنا بر گفته هنری چسبرو، یکی از پیش کسوتان این حوزه و مدیر مرکز نوآوری باز در مدرسه بازرگانی هس برکلی، جستجوی گوگل برای «نواوری باز» به ۲۰۰ نتیجه ختم می شد١. در سال ۲۰۱۳، این رقم ۶۷۲ میلیون بود.
درست همانطور که سازمان تولیدی فوردی در سالهای ۱۹۸۰، جا را برای اشکال «انعطاف پذیر» باز کرد، بنا بر استدلال طرفداران باز بودن،امروزه این انعطاف پذیری توسط« مدل تجاری باز» جایگزین می شود. در حال حاضر، انطور که گفته میشود از الکترونیک به بیو تکنولوژی و داروسازی گسترش یافته، و شروع به نفوذ در تجارت محصولات کشاورزی، صنایع غذایی و بخش ابزار و ماشین الات نموده است؛ یک بررسی در سال ۲۰۱۳ مدعی شد که سه چهارم شرکت های آمریکایی و اروپایی با فروشی بیش از ۲۵۰ میلیون دلار از «نواوری باز» استفاده می کنند.٢ یک بررسی دقیقتر نشان میدهد که ، الگوی باز بودن، بیشتر از آنکه بیانگر قدرت سرمایه داری آمریکا باشد، نشانه مشکلات آن است: سود در آوردن بدون سرمایهگذاری پایدار و فشار بر نیروی کاری که از قبل شیره اش کشیده شده، و تقاضای وابسته به اعتبار و قرض.
از فوردیسم به تولید انعطاف پذیر
فوردیسم کلاسیک مستلزم شرکت یکپارچه عمودی است. این امر پیش از این با ظهور انحصارات در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد. اندرو کارنگی کارخانه های تولید فولاد ایالات متحده را با خریدن کلیه عملیات در همه مراحل زنجیره ارزش توسعه داد: خطه های آهن خیز، معادن زغال سنگ، کارخانه های تولید فولاد، راه آهن وقایق های حمل و نقل. جان دی راکفلر شرکت نفت استاندارد را ساخت که نه فقط شامل پالایشگاههای نفت می شد–او تقریباً همه ظرفیت پالایش نفت را در اختیار داشت– بلکه خطوط لوله،ماشینهای نفتی، کارخانه های بشکه سازی، فروشگاههای خرده فروشی و کارخانههایی که از جمله آسفالت، منابع کود، گریس های روانکننده، نفت و گازوئیل تولید می کردند، را در بر می گرفت. بطور مشابهای، کارخانجات ارد در انحصار پیلزبرگ، بستهبندی گوشت توسط ارمر، محصولات صابون و کالاهای خانگی بوسیله پراکتر و گمبل بود. اصل فورد–هنری فورد به کارگران کارخانه اتومبیلسازی انقدر مزد میداد که بتوانند قادر به خرید مدل T باشند–به تقویت تقاضای داخلی کمک کرد، و منطق تولید حجم بالا، «فقط در صورت» تقاضا ، و کمی نگرانی برای موجودی فروش نرفته، را ارائه نمود. با اجرای قانون ضد–تراست، انحصارات خود را بهصورت الیگاپولی در اوردند، اما ضرورت شرکتها تا حد امکان، هنوز برپایه درون سازی فعالیتهای هر چه بیشتر در داخل شرکتهای غول پیکر قرار داشت. با از سر گذراندن رکود بزرگ، این الگو توسط رونق زمان جنگ بشدت تقویت گشت. شرکتهای بزرگ آمریکایی بر اقتصاد جهانی تسلط یافتند.
در سالهای ۱۹۷۰، شرکتهای آمریکایی در مواجهه با افزایش رقابت، از سوی ژاپن و المان–و بزودی از طرف تایوان، کره جنوبی، چین و ویتنام–که مشکل اضافه تولید را بر بازار جهانی تحمیل کرد، مبارزه مینمودند. در بحبوبه رکود اقتصادی، بحران نفت و امواج کشمکشهای کارگری، مشکلات اضافه تولید با هزینههای انبارداری موجودیهای مازاد تشدید گشت. از پیش شرکتها شروع به کاهش هزینه تولید از طریق بازارهای نیروی کار ارزانتر، و غیر اتحادیهای هم درجنوب ایالات متحده و هم خارج کشور نموده بودند. اما همچنانکه نرخ سوددهی به سقوط خود ادامه میداد، سهامداران بزرگتر خواهان اقدامات جدیتری شدند. در این میان موج تملکها و ادغامهای تهاجمی، کاهش هزینه و سلب دارایی، منجر به فروپاشی عملیات عمودی شرکتها از میانه دهه ۱۹۸۰ گشت: فعالیتهای فرعی و بخشهای غیر انتفاعی حذف شدند، یا کار انان به شرکتهای کوچکتر، که معمولار مجبور به ارائه پایینترین پیشنهادات بودند، منتقل شدند، و در نتیجه توانستند نیروی کار و هزینه تولیدی یکدیگر را کاهش دهند. شرکتهای بزرگ میتوانستند منابع تولیدی را در صورت نیاز درخواست کنند، و ازاین رو، بار موجودیهای انبار شده را در میان افزایش رقابت جهانی از دوش خود سبک نمایند.
این شیوه «تولید انعطافپذیر» نیز شاهد ظهور خردهفروشان تا نوکِ سیستم توزیع، با تولیدکنندگانی که نقش یک گروه زیردست انان را به خود میگرفتند، گشت. نمونههای این فرایند را میتوان با تغییر رابطه طولانی مدت میان شرکتهای لوازم خانگی پراتر و گمبل و فروشگاه جدید ارزان وال–مارت مشاهده نمود. همراه با شرکتهای بزرگ مواد غذایی هاینز و کلاگ، صابون سازی سین سیناتی یکی از پیشگامان محصولات مارک دار بوده است، که کالاهای عمومی را به کالاهای مصرفی شرکتی خاص–ایوری، تاید، کرست، پمپرز–تبدیل میکند، پدیدهای که توسط شرکتهای تبلیغاتی گران حمایت میشود؛ این سریال آبکی عملاً به عنوان ژانری برای جذب مخاطبان برای تبلیغات رادیویی آن اختراع شده است. پی اند جی، با نیروی فروش فوقالعاده خود و وفاداری اثبات شده مصرفکننده میتوانست شرایط را پیرامون قیمت، برنامه و نمایش دیکته کند. اما در اواسط دهه ۱۹۸۰، وال–مارت سیستم خود را برای اسکن لیزری محصولات و رمز میلهای تکمیل کرد و بهطور مستقیم اطلاعات را از تصفیه حسابهای فروشگاههای خود از طریق ماهواره خصوصی، به مقر مرکزی خویش در ارکانزاس می فرستاد؛بزودی درآمد سالانه این شرکت به ۱۵ میلیارد دلار، به اندازه پی اند جی، رسید.٣ در سال ۱۹۸۷ سام والتون، پی اند جی را متقاعد به نصب یک سیستم سفارش الکترونیکی نمود، طوری که یک کامپیوتر فروشگاه وال–مارت بطور خودکار بتواند سفارش پمپرز از یک کارحانه پی اند جی، وقتی میزان موجودی آن پایین است را بدهد–چیزی که باعث شد نیروی فروش پی اند جی با یک ضربه زاید شود. تا سال ۲۰۰۵، درآمد سالانه وال–مارت پنج برابر پی اند جی بود و آن میتوانست قیمت، حجم، بستهبندی، برنامه تحویل و کیفیت را به تأمین کنندگان خود تحمیل کند.٤ در نتیجه، این امر وال–مارت میتوانست هزینه موجودی خود را کاهش دهد، در حالی که تولیدکنندگان بطور روزافزونی لازم دیدند که به شیوه «درست به موقع» تغییر روش دهند، روشی که در دهه ۱۹۷۰ توسط شرکتهای پیشرو اتومبیلسازی و الکترونیکی ژاپنی میتوانستند برنامههای به ظاهر غیر ممکن خویش را به پیمانکاران فرعی وابسته خود تحمیل کنند، توسعه یافته بود٥.
مدلهای تولید انعطافپذیر شاهد انتقال و تنزل تولید در میان طیف گستردهای از بخشها شد. مثلا، در بخش پوشاک، نایک و گاپ با ایجادمارکهای خویش، سعی خود را بر طراحی، بازاریابی و خردهفروشیهای متمرکز قرار دادند؛ کارخانجات تولیدی لباس و کفش انان به یک قلاب وابسته در زنجیره تأمین تنزل یافته، که با تامینکنندگان دون پایه در اسیای شرقی، شبه قاره یا امریکای لاتین قرارداد داشتند، در حالی که قیمت، کیفیت و برنامه از بالا هماهنگ میشدند. وال–مارت بار دیگر پیشتازی بود که مستقیماً از شرق آسیا خرید میکرد: از ابتدای فعالیتِ خود در اوایل سالهای ۱۹۸۰ در هنگ کنگ و تایوان، بدنبال کارخانجات تولیدی در چین بود که بتوانند کالاهای طراحی شده در ارکانزاس را تولید کنند؛ وال–مارت به انها فقط ده درصد سود ناخالص عمده، ولی در عین حال سفارشات حجیم را بدهد. به منظور از عهده برامدن برنامه تحویل، اولین لایه شرکتهای چینی بایستی بلافاصله میتوانستند برای اولین قرارداد فرعی، بخش بزرگی از دهها محصول کوچک، «یک دنیا» از کارگاههای کوچک که وال–مارت و دستهاش هیچ مسئولیت قانونی را در قبال انان نمیپذیرفت، ایجاد کنند.٦
شرکتهای پر ارزش مانند جنرال الکتریک و ای بی ام همین مسیر را طی نمودند. جنرال الکتریک تولید تلویزیون، رادیو و محصولات الکترونیکی را متوقف ساخته، و در عوض حق استفاده از اسم تجاری جنرال الکتریک را به سازندگان اسیایی، که تحقیق و توسعه [ R&D، به اختصار تحتو] ، تولید، بازاریابی و فروش–و همه ریسک ها را تقبل می کردند–داد، و در نتیجه حق امتیاز ثابتی را کسب نمود٧. امور مالی یکی دیگر از منابع درامد، با بازده بالاتر از تولید محصولات است: در دهه ۹۰، بازوی مالی جنرال الکتریک پاسخگوی نیمی از درآمد آن میگردد. ای بی ام، که از موقعیت انحصاری خود در بازار کامپیوتر بزرگ در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بهره میبرد، دچار بحران مالی در سال ۱۹۹۲ گشت، سود آن توسط اراکل، اینتل و میکروسافت محو گشت. مدیر عامل شرکت، لو گستنر، اخراجهای در مقیاس بزرگ و بسته شدن بخشهای غیر سودده–بشمول کل بخش تحقیق و توسعه–را به آن تحمیل نمود. ای بی ام به یک شرکت خدماتی تبدیل گشت، و پروانه تکنولوژی آن به دیگران داده شد. امروزه بیش از نیمی از درآمد آن، از بخش خدمات جهانی ای بی ام که از سرمایهگذاری مشتریان خود در بخش فناوری اطلاعات پشتیبانی میکند، حاصل میشود.٨
قبل از هر چیز، «تولید انعطافپذیر» نشانه تنزل رتبه نیروی کار بود. هزینههای دستمزد جزء اولین اهداف سهامداران بود؛ «انعطافپذیری کارکردی» این معنی را بخود گرفت که طیف گستردهای از وظایف میبایستی در مقولههای گسترده پرداخت گروهبندی شوند، در نتیجه اختلاف حقوق با قبول مسئولیتهای بیشتر افزایش یافت. «انعطافپذیری عددی» یکی دیگر از اهداف بود، که با کمک نیروی کار کوتاه مدت و قراردادی از عهده آن برامدند. هر دو اینها به منظور افزایش حجم کار و پاداشِ کمتر است. در حالی که زمانی اشتغال به عنوان راه خروج از فقر قلمداد میشد، چشمانداز جدید نیروی کار به معنی آن است که افراد همزمان چند کار میکنند در حالی که هنوز از عهده زندگی بر نمیایند. دستمزدها راکد هستند–در امریکا، ارزش واقعی حداقل دستمزد در طی سه دهه بعد از ۱۹۷۸ ، سی درصد کاهش داشته است–و تقاضا تا حد زیادی توسط افزایش عظیم بدهی خانگی تثبیت شده است. شرکتها هدف خود را «داراها»، و قرضبگیران این بازار جدید را به عنوان مصرفکنندگان بالقوه قرار داده اند و «نداران» را نادیده میگیرند؛بیش از هر زمان دیگری، به اصطلاح شهرهای جهانی، به مکانی تبدیل شدهاند هم با وفور فراوان و هم فقر شدید.
«نواوری باز»
هنوزسقوط نرخ سود شرکتهای آمریکایی ادامه دارد، چرخه اقتصادی به چرخه اقتصادی؛ دوره کوتاه رونق dot.com در اواخر دهه ۹۰ به یک حباب عظیم تبدیل شد که در تابستان ۲۰۰۰ ترکید. این ایده که شرکتهای آمریکایی باید در مقابله با تشدید رقابت از سوی خارج با اعمال تحقیق و توسعه مقابله کند-«سود از نواوری»، که بعدها توسط یک تئوریسین مدرسه اقتصادی ضرب زده شد–در دهه ۷۰ ، در مقابله با پیشرفتهای فن اوری شرکتهای ژاپنی عرض اندام کرد.٩ یکی از نتایج سیاسی آن تقویت قانون حمایت از ثبت اختراع و ایجاد یک دادگاه فدرال، مختصِ درخواستهای ثبت اختراع در سال ۱۹۸۲ بود. اما با تلفات فراوان بخشهای تحقیق و توسعه در طی اخراج کارکنان، تولید انعطافپذیر نئولیبرالی هیچ راهحلی برای کاراکتر و سرشت فوردی تحقیق و توسعه پیدا نکرد–البته،یکی ممکن است بگوید تیلوریسم، با توجه به تقسیمبندی سفت و سختی که در شرکتهای بزرگ بین سازمان تولید و «نواوری» وجود داشت. رقابت فزاینده جهانی و کاهش چرخه نوآوری مشکل را وخیمتر نمود؛ شرکتها–خصوصا آنهایی که هنوز مشغول تولید کالا و خدمات بودند–تحت فشار بیش از پیش برای افزایش ارزش سهام بودند.۱۰ همزمان یک محیط جدیدِ تقاضا در حال توسعه بود، که از پیشرفت در اطلاعات و تکنولوژی ارتباطات بهره میگرفت. شرکتها فاقد دانش لازم برای مقابله با تقاضای فزاینده غیر قابل پیشبینیِ دلخواه مشتریان بودند.با این حال، از عمق رکود اقتصادیdot.com این ایده شکل گرفت که جنبش متن باز [open source] ، که پیشتازش لینوس توروالدز توسعه هنده نرمافزار فنلاندی ۲۲ ساله بود، ممکن است مدلی –هنوز سوداورتر–برای تحقیق و توسعه باشد.
توروالدز، در حالی که روی کد یک هسته سیستم عامل جدید، لینوکس، کار میکرد با انتشار نسخههای اولیه کار خود، از همکاران هکر خود تقاضای پیشنهاد و همکاری نموده و هسته لینوکس را به گونهای ساخت که توسط دیگران به راحتی قابل تست، اشکال زدایی و بهبود باشد. این فرایند که بعداً «توسعه باز» یا «متن باز» نامیده شد، بشکل مبهوتکنندهای موفقیتامیز بود. قابل توجهترین موضوع برای تئوریسینهای تجاری این بود که، توروالدز تخمین زده بود فقط ۲ درصد از کد هسته لینوکس را خودش نوشته بود؛ بقیه کد توسط همکاران انلاین، به صورت رایگان نوشته شده بود.پیامدهای تجاری آن توسط اریک ریموند در کتاب پر فروش وی در سال ۱۹۹۹، کلیسای جامع و بازار شرح داده شد: او نوشت، نیروهای فنی و بازار به منظور آن که متن باز «را از نقش سزوار و مناسب خود جدا کنند» همگرا گشتند؛ کلید آن «بهرهبرداری از توسعه باز و بررسی همکاری غیر متمرکز برای کاهش هزینه و بهبود کیفیت نرمافزار بود۱۱با ظهور «نواوری باز» به عنوان یک استراتژی تجاری، تحقیق و توسعه تعمدا به بیرون سپرده میشود، درست مانند تولید کفش ورزشی، و به منظور بهبود کل درآمد از طریق استثمار منابع جدید قدرت کار در اشکال جدید.
تعریف «نواوری باز» تأکید کمی بر روی چنین ایدههایی داشت؛ آنچه که به حساب میامد نه اصالت بود و نه خلاقیت، بلکه استخراج ارزش.با بازتاب تمایزی که به شومپتر باز میگردد، چسبرو تأکید کرد که «منظور من از نوآوری چیزی کاملاً متفاوت از اختراع است. برای من، نوآوری به معنی اختراعی است که اجرا شده و به بازار رسیده است»۱۲پارادیم قرن بیست برای تحقیق و توسعه تجاری، آزمایشگاه داخلی تحقیقاتی، که پیشگاماش صنعت شیمیایی آلمان بود که در آزمایشگاه وسترن الکتریک بل در آمریکا پذیرفته شده بود؛پروژه منهتن نیز بر اساس همان مدل اجرا شد. اما شرکتها در عصر تشدید فشارهای بازار و در هنگام تیز کردن ابزار خود به منظور استخراج سود، نیاز بدان داشتند که برای ایدههای خلاق به بیرون نیز نگاه کنند. آنها دریافتند که امکان هر چه بیشتری در کسب فناوری نواورانه از سوی کارپردازانشان وجود دارد، که هماکنون مجهز به کامپیوترهای شخصی ارزان بودند، و این امر بنوبه خود خلاقیت مستقل را تسهیل می نمود. در همان زمان، نوع جدیدی از شرکت پا گرفت که دلالی روابط جدید بین شرکتها را بعهده گرفت: از یک طرف «جویندگان» با مشکلات متفاوت «نواوری»، و از سوی دیگر «حلال» بالقوه مشکلات انها. این واسطهگران نه فقط از طریق تخصص و ایدهها، بلکه مالکیت غیر مادی عمل میکردند.
در زبان نوآوری باز، مالکیت غیر مادی مانند یک دارایی مالی اداره شود. بطور بسیار چشمگیری، این امر منجر به ستیزهای شدیدی پیرامون حقوق غیر مادی در رابطه با فناوریهای موجود گشته است. ظاهرا این حوزه عمومی دانش بشری اصلاً یک امر مشترک اسودهای نیست. درگیری بین اپل و سامسونگ حول بازار گوشیهای هوشمند و تبلت یک نمونه بارز آن است. هر دو شرکت خواهان ممنوعیت محصولات طرف مقابل، با ادعاهای ضد و نقیض در مورد تخلف ثبت اختراع، در دادگاههای ایالات متحده، اتحادیه اروپا و اسیا هستند. سامسونگ معتقد است که صفحه نمایش بزرگتر و قیمت ارزانتر محصولاتشان، آن چیزی است که باعث جذب سهم بیشتری در بازار گشته است و نه استفاده از برخی از جنبههای فناوری صفحه نمایش لمسی؛ در حالی که وکیل اپل به دادگاه کالیفرنیا هشدار داد که تولید تلویزیون امریکایی، بخاطر آنکه شرکتهای آمریکایی در حفظ مالکیت غیرمادی خود در مقابل شرکتهای خارجی شکست خوردند، منسوخ شد: «اقتصاد ما نابود خواهد گشت».۱۳ هنگامی که کمیسیون تجارت بینالمللی، با تدبیری سلیمان منشانه، به این نتیجه رسید که هر دو حق انحصاری یکدیگر را نقض کردهاند، دولت اوباما، بدون آنکه جای تعجبی باشد، ممنوعیت محصولات اپل را وتو کرد در حالی که حکم سامسونگ را تائید نمود.
چشمانداز حفاظت از حق ثبت به طور فزایندهای شکل یک منطقه جنگی را به خود میگیرد.اگر زمانی به عنوان حوزه وکلا ، که به خاطر جلوگیری از دردسر شرکت حقوق میگرفتند، قلمداد میشد، امروز موضوعی برای مدیریت استراتژیک محسوب میشود۱۴. این جنبه حفاظتی ندارد برای ان که اکثریت قریب به اتفاق امتیازهای انحصاری جنبه تجاری به خود نمیگیرند–بنا به براوردهای پراکتر و گمبل در سال ۲۰۰۲ ، به اندازه حیرتاور ۹۰ درصد–گر چه این واقعیت حاکی از آن است که عملکرد حق ثبت یک مقیاس قابل تردید برای نوآوری است.بر عکس، ترکیبی از موجودی زیاد اختراعات قدیمی که هرگز مورد استفاده واقع نشده است و تحول اخیر «بیشههای ثبت اختراع» حول دستهای از فناوریهای پیچیده و بهم پیوسته، منشاء یک صنعت جدید گشته است: پتنت ترول، مزاحمان حق امتیاز. این واقعیت که حق امتیاز اغلب برای ایدههایی که واقعاً تازه نیستند صادر میشود بطور ویژه زمینه مناسبی برای مزاحمان ثبت اختراع است، که اول از طریق خرید حقوق انحصاری که به نوعی با فناوریهای جدید رابطه دارند اما در عین حال هرگز جنبه تجاری به خود نگرفتند، و سپس با تحت پیگرد قرار دادن شرکتهای بزرگ برای نقض قوانین، پول درمیاورند. مزاحمت ثبت اختراع، سالانه در حدود ۸۳ میلیارد دلار ضرر اقتصادی در بر دارد، و هزینههای دادخواهی در طی هشت سال گذشته برای گوگل، بلکبری، ا رثلینک و ردهت سالانه ۴۰۰ درصد افزایش یافته است۱۵. شرکتها شروع به پرداخت پول حفاظت به مزاحمان ثبت اختراع، در قالب هزینههای صدور پروانه بالا، کردهاند تا از شکایتهای قانونی گرانتر جلوگیری کنند.
اگر جایی شرکتهای بزرگ در تحقیق و توسعه قابل لمس سرمایهگذاری کنند، امروزه بیشترین احتمال این است که انها اقدام به افزایش روزافزون سرمایه مخاطره آمیز درونی شرکت در شرکتهای خارجی در طی مدت کوتاه–مدل سیلیکون ولی– کنند، تا اینکه بخشهای تحقیقاتی خود را گسترش دهند. این واقعیت که شرکتهای بزرگ تولیدی محصولات –و خدمات– برنامه سرمایه مخاطرهامیز خویش را خودشان گسترش دادند، بهخوبی نشانگر درجه پرداختن امروز آنان به امور مالی است–در شرایط تولید اضافی جهانی، بطور معمول قسمت عمده سود بالا، خارج از تخصص اصلی شرکتها کسب میشود. در یک بررسی تازه از پنجاه شرکت از لیست ۲۰۰۰ شرکت بزرگ جهانی نشریه فوربز ، در پنج بخش مختلف، عنوان میشود که تنها یک چهارم از آنها سرمایه مخاطرهامیز خود را به منظور تقویت کسب و کار خود به کار گرفتهاند۱۶.ادبیات نوآوری باز معمولاً از نقش مرکزی دولت در تحقیق و توسعه خودداری میکنند، با وجود آنکه میلیاردها دلار از طرف دولت فدرال در شرکتهای خصوصی ریخته شد–نه فقط در حوزه جمعاوری عظیم دادهها و تحلیل آنها بعد از ۹ سپتامبر، طوری که ادوارد سنودن اخیراً فاش ساخته است. اما این پیش زمینه اهمیت نفوذ موسسات تحقیقاتی دانشگاهی میباشد:«شناسایی رهبران فکری علمی، اهدا ابزار و خدمات برای کمک به تحقیقات انها»، به منظور استفاده تجاری از آنها در اینده.۱۷
در سال ۲۰۰۰، مدی عامل تازه پراکتر و گمبل، ا.جی. لافلی، هدف کسب ۵۰ درصد از نواوریهای شرکت از منابع خارجی را تعیین نمود؛ تقریباً ۱۰۰۰۰ ایده برای محصولات و فناوریها تا سال ۲۰۰۶ ارائه شده است؛ به شرکتهای زنجیره منایع جهانی آن، استفاده از یک پلت فرم مطمئن فناوری اطلاعاتی برای اشتراک رهنمودهای فناوری به منظور «تولید مشترک» با پی اند جی ارائه شده است. این پروژه تحقیق و توسعه نامیده نشد، بلکه c+d ، «اتصال و توسعه». البته، بسیاری از آنچه که مورد قبول نوآوری باز است کمی بیش از حرفهای مفت تبلیغاتی شرکتهاست. این قطعاً در مورد بروشورهای پر زرق و برق تخیلی محیط زیستی جنرال الکتریک صدق میکند، که در آن غول انرژی با معرفی خرده ریزههایی که به عنوان انرژیهای تجدید پذیر در موردشان لاف و گزاف میزند، دعوت به سرمایهگذاری در سوخت سبز میکند و قول میدهد که بتدریج گازهای گلخانهای خود را به اندازه یک درصد کم کند.همین امر برای پراکتر و گمبل صدق میکند که در پی جمعسپاری متد چاپ عکسهای خوردنی بر روی چیپسهای سیب زمینی بود. این شیوه توسط استاد خبازی در بولونیا، که قبلاً نیز روشی برای چاپ روی کیک و شیرینی یافته بود، ارائه شد۱۸. بخش تبلیغاتی پی اند جی قسمت زیادی از این داستان قشنگ را ساخته بود، اما نکته اصلی این بود که بزور، پولِ درصدی ا ز هر تکه اشباع شده خوردنی را گرفته، در حالی که هزینههای مربوطه را دور بزند.
پیامد بزرگتر، رابطه بین نوآوری باز شرکتی با الهام مفروض ان، نرمافزار متن باز است.بسیاری از توسعهدهندگان نرمافزارهای آزاد و متن باز آگاهانه ایده حقوق غیر مادی را تخریب کردهاند، و در این فرایند، بنیانهای مشترک غنی را ایجاد نموهاند که همه میتوانند بر اساس توانشان کمک کنند، و بر اساس نیازشان از آن بهره گیرند؛ در جایی که نوآوری میتواند بطور مجانی به اشتراک گذاشته شود. بر عکس، هدف اصلی نوآوری باز «ایجاد یک مدل تجاری برای کسب سود از نرمافزارهای متن باز میباشد»۱۹. در دهه ۹۰ ، ای بی ام از سیستمهای عامل –یک تکنولوژی مهم برای تعیین دورنمای تجارت کامپیوتر، به عبارتی فعالیت اصلی ای بی ام– ویندوز و یونیکس عقب افتاد. در سال ۲۰۰۱ ، گرستنر اعلام کرد که آن شرکت بیش از یک میلیارد دلار صرف توسعه نرمافزارهای متن باز، درایورهای ای بی ام، فاصلهای نرمافزار–سختافزار و غیره خواهد کرد– از لینوکس به عنوان «اسب سوارکاری» برای رشد عامل سیستمهای تجاری ای بی ام، که در آن نرمافزارهای متن باز با میانافزارهای اختصاصی تکمیل خواهد شد، استفاده میشود:بنا به گفته گرنستنر، «با کمک یکی، فروش دیگری افزایش خواهد یافت».۲۰ای بی ام و دیگران میتوانند نرمافزارهای آزاد را با فروش نصب و خدمات رفع اشکال و پشتیبانی، «حمایت کنند»؛ از طریق ادغام زیرساختهای اختصاصی با نرمافزارهای مجانی. آن با انتقال اختراعات ثبت شده خود به بنیاد عیر انتفاعی متن باز [open source foundation]، یک پایه گستردهتر برای محصولات و خدمات خود ایجاد کرد.۲۱
از طریق یک سری تاکتیکهای محاسبه شده، ظاهراً شرکتها بطور بشردوستانه به فناوریهای مربوط به مالکیت عمومی کمک میکنند، در حالی که آنها بطور غیر مستقیم برای محصولات خودشان تبلیغ میکنند. «نسخه مخصوص» نرمافزار را میتوان ساخت، انرا در سطح معمولی آزاد نمود اما برای عملیات پیشرفتهتر آن هزینه پرداخت نمود، مانند MySQL. خدمات رایگان میتواند مخاطبان مناسب برای فروش تبلیغات پدید اورد، که نمونه آن فیس بوک و گوگل است. بازی این است که از نوآوری–حتی اگر آن به عنوان آزاد و عمومی معرفی شود– برای کسب سود ازطرق دیگر، به شکل ایدهال در ارتباط با طیف گستردهای از فرایندهای مرتبط استفاده شود.تا این حد که اشکال جدید نوآوری باز که شامل «ازاد»است –مانند صدور مجوز رایگان و کمک به نرمافزارهای مالکیت عمومی– عموما اینها در یک بررسی دقیقتر ثابت میشود که استراتژیهای تجاری هستند که هدفشان سرمایهگذاری روی طیف وسیعتری از امکانات است۲۲. این آن چیزی نیست که ریچارد استالمن به عنوان یک توسعهدهنده نرمافزار عنوان میکند، «ازاد مثل ازادی».
کارگاههای بهرهکشی مجازی
یک چیز که الگو و پارادیم «باز» قصد کسب رایگان، یا تقریباً رایگان، آن را دارد، نیروی کار است.وقتی که ما فضای سمینار مدرسه بازرگانی را ترک کرده و وارد سرزمین تولید میشویم، مدلهای جدید تجارت جلوه وحشتناکتری به خود میگیرد.در حالی که «تولید انعطافپذیر» جهانی شده همچنان وابسته به انتقال کالا و گردش برقاسای سرمایه میباشد، نیروی کار به مراتب قابلیت جابجایی کمتری دارد. با «تولید باز»، از طریق اینترنت و سیستمهای دیگر فناوریهای اطلاعاتی مانند تلفن همراه، بازار جهانی نیروی کار میتواند برای طیف گستردهای از وظایف، از حل مشکلات تا کار ساده مورد سوءاستفاده قرار گیرد، دوران جدیدی از کارگاههای بهرهکشی مجازی آغاز شده است. نمونه کلاسیک آن فروشگاه انلاین، زاپوس [Zappos]، میباشد که به این امر پی برده بود آن دسته از محصولات که دارای بررسیها و نقدهایی با متنهای خوب، که توسط مشتریان نوشته شده، بودند فروش بیشتری نسبت به محصولات با کامنتهایی به همان اندازه مطلوب و مثبت مشتریان که از اشکالات املایی و انشایی رنج میبردند، داشتند. این شرکت کپی و ویرایش پنج میلیون بررسی از محصولات خود را به جمعسپاری گذاشت [واژه انگیسی Crowdsourcing در زبان فارسی به جمع سپاری ترجمه شده است، جمعسپاری نوعی از برونسپاری،outsourcing ، است که کار نه به شرکتها یا سازمانها بلکه معمولاً به افراد زیادی از طریق اینترنت سپرده میشود ]؛ آنها با کمک فرایند «جستجو، تصحیح و تایید»، با پرداخت فقط ۱۰سنت به تصحیح بررسیها پرداختند–با صرف چند هزار دلار، میلیونها دلار سود کسب نمودند، در حالی که عملاً هیچ چیزی به سردبیران فردی نپرداختند.۲۳
نمونه معروف دیگر، شرکت تردلس، Threadless، است که از جمعسپاری برای دسترسی به بازار نیروی کار متخصص با هزینه بسیار پایین استفاده میکند. هر کسی میتواند، هر وقتی که بخواهد یک طرح تی شرت ارسال کند. تردلس سپس مسابقات انلاین ترتیب میدهد که در آن جایزه نقدی متوسطی به برنده تعلق میگیرد؛ داوری مسابقه نیز جمعسپاری شده و انلاین صورت میگیرد. مثلاً یک پیام انلاین در این مورد چنین عنوان میکند: «در دو هفته اینده، بیایید به سرنوشت مبارزه ۸ طرح تردلس بنگریم–به ما کمک کنید و برنده هر مبارزه را از طریق «like» کردن بر روی صفحه فیس بوک ما تعیین کنید. این رایها به اندازه ۸۰ درصد امتیازات طرح محاسبه میشود. جایزه: یک رایدهنده بطور تصادفی برنده یک هدیه ۲۵ دلاری میگردد، که میتواند از میان طرحهایی که بدان رأی داده شده است انتخاب کند».۲۴ این شرکت به طور موثری هزینههای طراحی نیروی کار را از طریق گسترش نیروی کار متخصص بیمزد از بین برده است. معلوم نیست که چه تعدادی از طراحان تردلس اطمینان مالی دارند، وقت آزاد زیاد داشته ، یا اینکه بیکار بوده و یک ناامیدی جدید را منعکس میکنند: کار رایگان، به امید استفاده از تجربه برای کسب نوعی اشتغال با مزد؛اینجا «کار غیر مادی» با دستمزد مادی پاداش داده میشود–یک چرخش عمیق و موذیانه مطابق دیدگاه هارت و نگری.۲۵
نمونههای بسیار دیگری از شرکتهای «بهرهکشی مجازی» وجود دارند که تقریباً هیچ پولی نمیپردازند. وب سایت امازون «Mechanical Turk»، بسیاری از « وظایف انسان هوشمند»، یا موفقیتهای کاری را، که با وجود ماهیت نسبتاً ساده و تکراری خو،د هوش مصنوعی نمیتواند از عهده آن براید را بر میشمرد. این شغلها توسط شرکتها به وب سایت ارائه شده و آنها ۱۰ درصد از هزینه کار انجام شده را به وب سایت میپردازند. در سال ۲۰۱۳، نرخ دستمزد برای موفقیت کاری فردی در حد پایین ۵۷,۸۵ دلار برای یک کار هفت روزه، یا روزانه ۸,۲۶ دلار بود. یک بررسی در سال ۲۰۱۰ به این نتیجه رسید که ۴۷ درصد کارکنان «Mechanical Turk» از اهالی آمریکا و ۳۴ درصد انان از اهلی هند هستند.۲٦ آنها بطور کلی درامدهای حاصله از Mechanical Turk را مکمل درامدهای دیگر حساب میکردند، هر چند که برای بیش از ۱۰ درصد در ایالات متحده و تقریباً ۳۰ درصد در هندوستان، این درآمد اصلی محسوب میشود. لازم به تأکید دوباره است، پرداخت در مقابل قطعه کار–برای کار و نه برای ساعت کاری– صورت میگیرد، این مشخصه کار بهرهکشانه است.
کارگاههای بهرهکشی مجازی نشان دهنده یک قشر جدید در تقسیم کار است که با بهرهگیری از شبکههای ارتباطی، ارائه کار محلی را بیش از پیش نامطمئن میسازد. اجرت کاری برای هم کار «بالا» و هم پایین میتواند بسیار پایینتر از کف دستمزد حداقل باشد: هیچ ، و یا فقط چند سنت بیش از هیچ. افراد واجد شرایط به صورت رایگان، یا تقریباً رایگان، برای وظایفی کار میکنند که شباهت روزافزونی به کار در بخش پایین زنجیر ارزش پیدا میکند. یک بررسی اخیر اروپایی جزییات ا نواع جدید کار بیثباتی که مستلزم کار آزاد غیر قابل تنظیم–نه کاملاً «شغل ازاد» و نه کاملاً «مستخدم وابسته»- است را نشان میدهد.٢٧ کمبود نسبی مشاغل پایدار، با دستمزد قابل زندگی کردن که با مهارت افراد مطابقت کند، راه را برای یک همپوشانی بین نیروهای کار پایین و بالا باز میکند، که این منعکسکننده بحران شایستگی بیش از حد و مهارتزدایی در میان کارگران متخصص[منظور اجبار به کار کردن در حوزهای بجز قلمرو تخصصی خود و یا در حد تخصص خود و در نتیجه بیمصرف کردن تخصص فردی] میباشد.٢٨ نتیجه آن یک ارتش ذخیره جهانی از نیروی کار ماهر، علاوه بر ، دسته بزرگ غیر ماهر، آماده برای پذیرش نیازهای شرکتها در تمام بخشهای زنجیر ارزش میباشد، در حالی که تنها پاداش برای دستمزدهای رو به کاهش، یک انفجار اعتباری بوده است، که به نوبه خود باعث رشد شرکتها گشته، در حالی که مصرفکنندگان در چنبره قرض به عنوان یک شکل از زندگی گیر کردهاند. اعتبار و قرض، اهمیت حیاتی یافته است؛ این مکانیزمی است که شرکتها بدان وسیله میتوانند ضمن پرداخت تقریباً هیچ به کارگران، بازارها را حفظ کنند.توصیف موضوعات نئولیبرالی چون «کارگشایان از خودشان»٢٩ معنی جدیدی یافته است یعنی میلیونها نفر چشم انداز دیجیتالی جهانی برای فرصتهای–کار کردن برای هیچ، و ظاهراً زندگی بر پایه امید– را پاک کرده و صیقل میزنند.
برگرفته از نیو لفت ریویو شماره ۸۹
Nancy Ettlinger, The Openness Paradigm, New Left Review no 89, Oct 2014
١ هنری چسبرو، «هر آنچه که نیاز دارید در باره نوآوری باز بدانید»، فوربس، مارس ۲۰۱۱
٢ الیور گاسمن، الن انکل و هنری چسبرو، «اینده نوآوری باز»
٣ وال–مارت براثر سلطه خود در بازار در اواخر دهه هفتاد، عنوان به اصطلاح «یک بازیگر پلاتفرم » بدست اورد، که استفده نواورانهاش از تکنولوژی «میتواند مستقیماً تحول آینده بازار آنها را دگرگون سازد، و مشتریان و تأمین کنندگان ، مدلهای خود را با آنها منطبق میسازند»-اغاز «نواوری باز» ، اثر هنری چسبرو. وال–مارت خود را بیشتر به عنوان توزیع کننده تا خرده فروش تثبیت نمود، نقطه قوت اصلی آن نه بازاریابی بلکه تدارکات بود. آن برای توسعه در مناطق جدید، اول با ساختمان یک مرکز توزیع مرکزی شروع میکند و سپس حداکثر ۱۵۰ فروشگاه دورش را حلقه میزنند. یک مرکز توزیع میتواند به اندازه پانزده زمین فوتبال، بیش از یک مایل، باشد، اراسته با مناطق گستردای که کامیونها و راه آهن بتوانند هر محموله دارای کد میلهای را با نقالههای بار گیری خالی کنند، جائی که چشمهای الکترونیکی کدها را اسکن و دستهای الکترونیکی کارتنها را به محوطه صحیح هل میدهند تا برای تحویل هر چه سریعتر به فروشگاهها آماده سازند. این مدل مرکز توزیع توسط شرکتهایی چون، هُم دپوت، تارگت،اپس و فداکس نیز استفاده شده است که به آنها انحصار کنترل شاهراههای شبکه توزیع جهانی را اعطاء نموده است. رجوع شود به کتاب نلسون لیختن اشتاین، انقلاب خردهفروشی.
٤ لیختناشتاین، انقلاب خردهفروشی
٥ مدل ژاپنی کیرتسو، معمولاً به شکل روابط طولانی مدت و مطمئن توصیف میشود، اما لایه پایین مقاطعهکاران–که نیروی کار آنها معمولاً از زنان، مهاجران یا مردان پیر تشکیل میشود–رفتار بسیار متفاوتی را تجربه میکنند. برای مثال نگاه کنید به مایکل اسمیتکا ، روابط رقابتی: پیمانکاری در صنعت اتومبیلسازی ژاپن.
٦ لیختناشتاین، انقلاب خردهفروشی. وال–مارت سپس از تبلیغات نیمه دهه هشتاد خود «امریکایی بخر» تا بتواند کارخانجات محلی را مجبور به رقابت با کارخانههای تولیدی اسیای شرقی نماید.
٧ هنری چسبرو، مدلهای اقتصادی باز: چگونه میتوان در چشمانداز جدید نوآوری رشد کرد
٨ هنری چسبرو، مدلهای اقتصادی باز
٩ دیوید تیس، سوددهی از نواوریهای تکنیکی، نشریه Research Policy, no 15
۱۰ بلاندین لاپرچه، گیلیان لفبور و دنیس لانگلت، «استراتژی نوآوری در بحران جهانی: توجیه عقلی و راههای جید
۱۱ اریک ریموند، کلیسای جامع و بازار: تعمقی بر لینوکس و متن باز توسط یک انقلاب اتفاقی
۱۲ هنری چسبرو، واوری باز: ضرورتهای جدید برای ایجاد و بهره از فناوری، چسبرو مدیر بازاریابی برای یک شرکت فورچون در دهه ۸۰ بود که در ده ۹۰ به مشاوره تجاری در سیلیکون ولی ، قبل از نوشتن اثر خود در باره نوآوری باز، مشغول بود.
۱۳ دومینیک راش، «سامسونگ به پرداخت ۲۹۰ میلیون دلار بیشتر بخاطر تخلف ثبت اختراع در ایالات متحده محکوم شد»، گاردین، ۲۲ نوامبر ۲۰۱۳
۱۴ هنری چسبرو، مدلهای اقتصادی باز
۱۵ فیل گلدبرگ، « ریشه کنی پتنت ترول، راه رسیدن به نوآوری است»، real clear mrket, 2013
۱۶ نگاه کنید به بوریس باتیستینی، فردریک هکلین و پیوس باشرا، «شرایط سرمایه مخاطرهامیز، بیش از نیمی از شرکتها سرمایهگذاری نمونهای در شرکتهای جدید با محصولات و خدمات مشابه کردهند، بقیه انان در «فضای سفید»-محصولات و خدمات کاملاً متفاوت.
۱۷ چسبرو، مدلهای تجاری باز
۱۸ لاری هاستون و نبیل ساکاب، «اتصال و توسعه: درون مدل جدید پراکتر و گمبل برای نواوری»
۱۹ چسبرو، مدلهای تجاری باز
۲۰ همانجا، ص ۲۴۰
۲۱ جوئل وست و تسکات گالاگر، «الگوهای نوآوری باز در نرمافزارهای متن باز» در کتاب نوآوری باز.
۲۲ کریس اندرسون، ازاد: چگونه امروز زیرکانهترین راه کسب سود تجاری، بخشیدن رایگان است
۲۳ پانوس ایپیروتیس، کاربرد زیرکانه از واگذاری انلاین: تصحیح نقد، گرامر فروش را بهتر میسازد»
۲۴ جس هینبری، توده تردلس: و برنده جایزه… »، وبلاگ threadless.com
۲۵ مایکل هارت و انتونیو نگری، انبوه خلق: جنگ و دموکراسی در عصر امپراطوری
۲٦ پانوس ایپیروتیس، جمعیت شناسی Mechanical Turk
٢٧ مانوئلا سامک لودویچی، کار بیثبات و جوانان ماهر در اروپا
٢٨ برای بحث در مورد عدم تطابق بین مهارت «کارگران با معلومات» بطور مشخص و روزافزونی کارهای بیثبات، بیمهارت و با دستمزد پایینی که آنها قبول میکنند، بطور مثال نگاه کنید به بیل لسارد و استیو بالدوین، بردگان شبکه: داستانهای واقعی از کار در وب.
٢٩ میشل فوکو، تولد زیست سیاست، نقل قول دقیق این چنین است: «در نئولیبرالیسم … انسان اقتصادی یک کارگشا، از خودش کارگشا ست».