چند نکته در مورد انتخابات

نوشته: رضا جاسکی

تعداد کلمات: ۱۵۳۳

در بعضی از مباحث در مورد انتخابات جاری، عده‌ای یکی از دلایل شرکت در آن را مشارکت وسیع مردم در انتخابات عنوان می‌کنند، و تقریباً همه طرف‌های درگیر این مباحثات، بر این امر صحه می‌گذارند. از طرف دیگر اکثر موافقان و مخالفان مشارکت در انتخابات بر این نکته تأکید دارند که از قبل نمی‌توان و نباید صحبت از شرکت بی‌شرط و شروط نمود. بدون در نظر گرفتن این واقعیت آشکار که روشنفکران اعم از مذهبی و غیرمذهبی، چه در خارج و چه در ایران، خوشبختانه یا بدبختانه، تاکنون موفق به جلوگیری از شرکت مردم در انتخابات نگشته‌اند، اما هنوز طرح چند سؤال نظری مهم است. البته در اینجا هدف طرح این موضوع نیست که چه موقع و بر پایه کدام خواسته‌های حداقلی باید در انتخابات شرکت نمود. و همچنین قبل از هر چیز فرض بر این گذاشته می‌شود، هر چند محال به نظر می‌رسد، که همه بر سر مفهوم سیاست به مثابه سازماندهی اقدام‌های جمعی بر پایه اصولی خاص و استفاده از همه راه‌های موجود، در چهارچوب اصول مورد قبول، برای تغییر شرایط کنونی به شکل کاملاً محسوسی در همه عرصه‌های مهم زندگی است، توافق داشته باشند.

اگر به خاطر میزان مشارکت مردم در انتخابات و به خاطر همراهی نمودن انان بایستی در انتخابات شرکت نمود، آیا هیچ‌گاه امکان تحریم انتخابات ایران وجود داشته است؟ و آیا موافقان این نظر می‌توانند انتخاباتی را نام ببرند که از مشارکت خود در آن پشیمانند و یا امروز از عدم شرکت خود در انتخابات خاصی ابراز ندامت می‌کنند؟ و به عکس ، این سئوال به همان اندازه برای طرفداران عدم شرکت در انتخابات مطرح است، یعنی اینکه آیا آن‌ها انتخاباتی را سراغ دارند که از عدم شرکت خود در ان پشیمانند؟

جدول زیر آمار رفراندوم‌های ایران را نشان می‌دهد.

آمار رفراندوم‌های ایران

تاریخ هدف موافقین% میزان مشارکت %
53-08-10 سیاست مصدق 99,8
63-01-21 انقلاب سفید 99,9 91,8
79-03-30 تائید جمهوری اسلامی 99,3 84
79-12-02 قانون اساسی 99,5 65
89-07-28 متمم قانون اساسی 97,6 99,8

برگرفته از کتاب تعریف دموکراسی، پیتر امرسون

در همین رابطه یکی دیگر از بداموزه‌های مرسوم در میان ما این است که انتخابات در ایران را بسیار متفاوت و ازادانه‌تر از کشورهای دیگر منطقه و یا دیگر کشورهای اتوکرات میدانیم. قطعاً تفاوت‌های بسیاری بین ایران و دیگر کشورهای منطقه وجود دارد. جیسون برون‌لی در «اتوکراسی‌گرایی در عصر دموکراسیزاسیون» به بررسی انتخابات در چهار کشور مصر، ایران، مالزی و فیلیپین در طی اواخر سده بیستم و اوایل سده بیست ویکم می‌پردازد.( لازم به تذکر است که کتاب قبل از جنبش سبز و بهار عربی نوشته شده است). وی سال‌های بعد از سقوط دیکتاتوری پرتغال در ۱۹۷۴ به بعد را عصر دموکراسی‌سازی می‌نامد. بدون وارد شدن به بحث رابطه دموکراسی و انتخابات و سیر بعضی از روندها در کشورهایی چون ایران و مصر از نظر وی چند نکته جالب توجه وجود دارد.

  1. در ربع آخر قرن بیستم، کشورهای قدیمی اتوکرات جای خود را به حکومت‌های انتخاباتی دادند. به عبارتی هزینه سیاسی عدم برگزاری انتخابات بسیار بیشتر از برگزاری آن گشت. و این امر از مختصات ویژه جمهوری اسلامی نیست.

  2. ساموئل هانتیگتون سال‌ها پیش نوشت رژیم‌های اتوکراسی دو راه در پیش رو دارند یا اینکه به کشورهای دموکراتیک گذر می‌کنند و یا به سوی استبداد بیشتر گام خواهند برداشت. در همین رابطه عده دیگری مطرح نمودند که رابطه بیشتر با غرب کلید اشاعه هر چه گسترده‌تر دموکراسی در این کشورهاست.

  3. برون‌لی بر خلاف هانتیگتون و همفکرانش معتقد نیست که روابط فراملی بر روند دموکراتیزه شدن در این کشورها تأثیر قابل توجهی داشته باشند، بلکه از نظر وی تأثیر انتخابات بر رژیم‌های اتوکرات بیشتر وابسته به تکیه و یا عدم تکیه بر احزاب حاکمه است.

  4. بنا به گفته وی، در میان چهار کشور مورد مطالعه وی دو روند را می‌توان تشخیص داد. یکی کشورهای مصر (قبل از سقوط مبارک) و مالزی که متکی بر احزاب حاکم هستند و دیگری ایران و فیلیپین که احزاب نقشی در انتخابات ندارند.

  5. یکی از تزهای اصلی در کتاب وی در باره رابطه نخبگان و قدرت حاکم است. از نظر وی کشورهایی که دارای احزاب حاکمه هستد، مناقشات نخبگان، در درون حزب حل و فصل می‌گردد، و نیز امکان صعود و نزول افراد در حزب بر پایه قوانین درون حزبی وجود دارد، در نتیجه در موقع انتخابات قسمت زیادی از کشمکش‌ها از قبل حل شده است. اما در کشورهایی چون ایران، اگر چه احزاب از نظر قانونی حذف نشده‌اند، اما پس از مخالفت خمینی با احزاب، آن‌ها عملاً هیچ نقش قابل توجهی در حوزه سیاسی بازی نمی‌کنند و مشارکت نخبگان در انتخابات بر پایه اتئلاف‌ها و اتحادهای موقت صورت می‌گیرد.

  6. از این رو انتخابات ، و بویژه انتخابات ریاست جمهوری، می‌تواند رنگ و بوی دیگری را به خود گیرد و اختلافات شکل کاملاً عریان‌تری خصوصا در دوران انتخابات پیدا می‌کند. اما این به خودی به معنی آن نیست که اختلاف بین نخبگان حاکم در ایران بسیار بیشتر از کشورهایی است که متکی بر یک حزب عمده حاکم هستند. تفاوت در اینجاست که در آن کشورها، اختلافات در حزب در طی مدت طولانی حل و فصل می‌شوند و در کشوری همچون ایران، تمایزات در موقع انتخابات بسیار پررنگتر می‌گردند، زیرا هم امکان و هم بهترین زمان طرح نظرات، در موقع انتخابات است.

  7. البته در ایران نهادهای دیگری همچون تشخیص مصلحت و خود ولایت فقیه برای حل و فصل وجود دارند، اما هیچکدام از این‌ها نمی‌توانند جایگزین ابزارهای درونی حزبی گردند. ضمن آنکه پس از مرگ خمینی از نقش این ارگانها در حل و فصل اختلافات تا حد زیادی کاسته شده است.

  8. برون‌لی روند حل مناقشات را به دوره‌های متفاوت تقسیم می‌کند، از جمله «اختلافات اولیه نخبگان»، حل اختلافات در «دوره تشکیل دولت» ، «انسجام نخبگان» و غیره، که بسیار مبهم هستند.

  9. برون‌لی در نهایت به چند نتیجه مهم می‌رسد، اول اینکه اتوکراسی‌های حزبی دارای ثبات بیشتری نسبت به اتوکراسی‌های فردی هستند.

  10. دوم اینکه کشورهایی مثل ایران که متکی به احزاب حاکم نیستند ثبات کمتری نسبت به اتوکراسی‌های که متکی بر یک حزب قدرتمند هستند، دارند. چرا که اتحادها و ائتلاف‌های موقع انتخابات که بسیار کوتاه مدت هستند، نخبگان را به راحتی به اپوزیسیون سوق می‌دهد.( البته این موضوع قبل از هر چیز مربوط به میراث خمینی است که در ابتدای انقلاب دارای آنچنان قدرتی بود که می‌توانست نقش میانجی را به خوبی در میان دعواها داشته باشد. در این رابطه اختلافات وی با نهضت آزادی و بنی‌صدر را می‌توان جز اختلافات مربوط به عدم انسجام اولیه حکومت قرار داد.) از نظر وی، ب این عدم ثبات امکانات بیشتری برای دموکراسیزاسیون ایجاد می‌کند. و به عکس کشورهای متکی بر احزاب حاکمه قدرت استقامت بیشتری در مقابل تغییرات دموکراتیک دارند.

  11. یکی دیگر از نتیجه‌گیری‌های وی این است که امکانات ساختاری که به اپوزیسیون امکان تقسیم قدرت و دموکراسی را می‌دهد، فقط از جنبش‌های اعتراضی مردمی حاصل نمی‌گردد بلکه نتیجه همپوشانی فعالیت اپوزیسیون و فرار نخبگان از قدرت حاکمه است که به نوعی یاداور موقعیت انقلابی مارکسیستی است.

  12. نتیجه‌گیری‌های برون‌لی بعداً در طی حوادث انقلاب سبز و بهار عربی به نوعی هم تائید و هم تکذیب گشت. از سویی رهبران جنبش سبز بسرعت به اپوزیسیون رانده شدند و بار دیگر نشان داد که حاکمیت ایران که راه‌های عادی صعود نخبگان به مناصب عالی قدرت و رفع اختلافات نخبگان در قدرت را بسته است، به سختی قادر به حل اختلافات نخبگان در درون خود است. خیل روسای جمهور سابق مغضوب شده خود شاهدی بر این مدعاست. هر چند که باید در نظر داشت که قدرت حاکمه ایران پس از حوادث جنبش سبز، تکیه بیشتری بر نیروهای نظامی و امنیتی نموده و به نظر نمی‌رسد که نتواند اوضاع را کنترل نماید. از سوی دیگر ، حکومت مصر و حسنی مبارک نیز بر خلاف پیش‌بینی‌های وی سرنوشت بهتری پیدا نکرد.

بعد از این گریز کوتاه به کتاب برون‌لی می‌توان چنین گفت که این فقط در ایران نیست که انتخابات به صورت گسترده برگزار می‌شود، بلکه چنین پدیده‌ای در اکثر کشورهای مشابه نیز کم و بیش وجود دارد. دیگر اینکه تکیه بر ائتلاف‌های کوتاه‌مدت نیز در کشوری چون فیلیپین دیده شده است. و نیز هیجانات انتخاباتی نیز یکی از نتایج همین شیوه حکومتداری است، هر چند که دوگانگی قدرت در ایران بعد از یک انقلاب بزرگ و نیز ساختار روحانیت ایران از ویژگی‌های مهم دیگر آن است، اما اگر فقط بخواهیم به موضوع از منظر انتخاباتی نگاه کنیم، این ویژگی‌ها در اینجا نقش کمتری پیدا می‌کنند.

درصد کرسی‌های احزاب حاکم

درصد کرسی‌های احزاب حاکم

در شکل بالا می‌توان به میزان کرسی‌های احزاب حاکم در چهار کشور یاد شده در طی سده گذشته نگاه کرد. جالب توجه اینکه کمترین میزان کرسی‌های حزب حاکم در انتخابات مربوط به اواخر دهه چهل شمسی و قبل از ایجاد حزب رستاخیز می‌باشد.

Views All Time
Views All Time
2101
Views Today
Views Today
2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.