دفترچه‌های سیاه هایدگر

مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی از سال ۱۸۸۹ تا ۱۹۷۶ زندگی کرد. او در سال ۱۹۲۸ به عنوان پروفسور در فیلسوفی جانشین ادموند هوسرلکه وی معروف‌ترین کتاب خود «هستی و زمان» (۱۹۲۷) را به وی تقدیم کرددر دانشگاه فرایبورگ گشت.

او اغلب به عنوان مهمترین صدای فلسفه غرب در طی سده نوزدهم توصیف می‌شود [این البته نظر نویسنده مقاله زیر است. م]. کار او به مراتب فراتر از حوزه فلسفه می‌رود.

هایدگر فیلسوفی بود که در درجه اول دغدغه «دازاین»، وجود اشیاء و انسان‌ها در مفهومی پایه، را داشت. او در نقد خود از کل سنت فلسفی ، از افلاطون به بعد، رادیکال، و معتقد بود که فلسفه نیاز داشت با حقایقی که در پشت لایه‌های گمراه‌کننده سنن پنهان شده‌‌اند، ارتباط برقرار کند. هایدگر اغلب در پی معانی اصلی زبان، به منظور پاک کردن اندیشه از مفاهیمی که ارتباطی با دازاین نداشتند، بود.

مارتین هایدگر عضو حزب نازی از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ بود.

هانس رویین، استاد فلسفه در دانشگاه سودرتورن استکهلم می‌باشد. رویین در تمام طول کار خود با مارتین هایدگر زندگی کرده است. او بعد از انتشار سه جلد از دفترچه‌های سیاه هایدگر ، یهودی‌ستیزی وی را بطور آشکار می‌بیند. از نظر وی، از حالا به بعد فلسفه هایدگر بایستی از منظر توهماتش نیز خوانده شود.

تبلیغات نازی‌ها به درون دفترچه‌های هایدگر خزیدند

صفحاتی از یادداشت‌های هایدگر

صفحاتی از یادداشت‌های هایدگر

 

نوشته: هانس رویین

برگردان: رضا جاسکی

تعداد کلمات:۲۴۷۸

 

مارتین هایدگر بین سال‌های ۱۹۶۹–۱۹۳۱ در جزواتی با جلد پلاستیکی سیاه یاداشت‌های فلسفیسیاسی خود را درج می‌کرد. او مایل بود پس از آنکه کتاب‌ها، مقالات و سخنرانی‌هایش در مجموعه‌ای نزدیک به صد جلد منتشر شدند، این یاداشت‌ها نیز به چاپ رسند. در ماه مارس [۲۰۱۴]، سه جلد اول «مذاکرات (دفترچه‌های سیاهمربوط به سال‌های ۱۹۴۱–۱۹۳۱ به چاپ رسیدند. آن‌ها در مطبوعات جهان بازتاب یافتند. سندی قابل‌توجه و ناراحت‌کننده که نشان می‌دهد چگونه یکی از بزرگترین فلاسفه سده گذشته، در سال‌های سیاه آلمان در ناسیونالیسم و یهودی‌ستیزی سرگردان است.

زمانی که دفترچه‌ها آغاز می‌شوند، هایدگر چهل ساله است و در اوج کار خود قرار دارد. کتاب «هستی و زمان» از سال ۱۹۲۷ او را به فردی مشهور بدل ساخته بود. او پس از مرگِ استاد خود ادموند هوسرل، به مقام پروفسوری در فرایبورگ رسید. دانشجویان از سراسر جهان به انجا سرازیر شدند. به نظر می‌رسید همه چیز برای یک زندگی راحت در شهرِ قدیمیِ دانشگاهی مهیا گشته بود. اما چیز دیگری در انتظار بود.

اولین یادداشت چنین است: «چه باید بکنیم؟ که هستیم؟ چرا باید وجود داشته باشیم؟ بوده‌گی چیست؟ چرا دازاین رخ می‌دهد؟ » و کمی بعدتر : «ما باید دوباره خود را در آغازی بزرگ قرار دهیمهر دو این یادداشت‌ها یک روحیه عمومی را نشان می‌دهند. در اینجا هیچ‌کس در مورد خاطراتش صحبت نمی‌کند. در اینجا فردی خلاق و سازنده‌ سخن می‌گوید که به خاطر یک نگرانی درونی همه چیز را مورد سؤال قرار می‌دهد و در انتظار یک ماموریت است. در پی یافتن شیوه اندیشه در مورد دازاین و رابطه انسان با آن است. لحن گفته هم اخرالزمانی و هم خیالی است. همه چیز، فرهنگ، دین، سیاست و به ویژه دانشگاه در بحران به سر می‌برند. همه چیز باید از سر آغاز شود.

یادداشت‌ها در پی بالاترین تجربه فلسفی هستند: رخداد محض دازاین، به مثابه سطح و عمق در یک چیز. انسان در هستی گم گشته و در رابطه با حقیقت دازاین، دیگر مانند فردی متفکر و سازنده عمل نمی‌کند. گاه به گاه ژست تکراری و مناظر بلند آن یاداور شاعرانی چون گوننر بیورلینگ یا ویلهم اکلوند [اولی شاعر فنلاندی و دومی از شاعران معروف سوئدی. م] می‌باشد که خاطرات افکارشان همیشه از ابتدا و آغاز شروع می‌شوند. باید روز را نوشت، و آن را بااین شگفتی بنیادین هماهنگ کرد.

هایدگر مجذوب افراط‌گرایی جوانان و بیداری سیاسی جامعه آلمان است. او همدل و همزبان جنبش ناسیونال سوسیالیست است. سؤال «المانی بودن» به عنوان یک وظیفه فلسفی مطرح می‌شود. آن سوال باید از اغازی نو، بازگشت به ریشه، به یونانی‌ها شروع شود. او از همان ابتدا می‌بیند که چگونه زمانه در «ناسیونالیسم» و «زیست‌شناسی‌گرایی» مبتذل غرق می‌شود. این امر وظیفه را ضروری‌تر می‌سازد. او خود را چون جاده صاف کن مردم و فرهنگ فلسفی خویش می‌شمرد.

نوشته‌های پیشین وی هیچ پایه و اساس محکمی را عرضه نمی‌کنند. «هستی و زمان» یک «تلاش ناقص» است. او می‌پرسد: «ایا جرأت راهپیمایی عظیم تنهایی را دارم؟» او به یک وجود غم‌انگیز اعتراف می‌کند، می‌خواهد «در توفان باقی بماند». در بسیاری از یادداشت‌هایش از اینکه انسان باید جرأت گم شدن را به خود دهد، «سرگردانی» را یاد بگیرد، سخن می‌گوید.

دو سال بعد، با پیچ و تاب زیاد وخیم‌ترین تصمیم زندگی خود را اتخاذ می‌کند: در ماه مه ۱۹۳۳ به عنوان رئیس ناسیونال سوسیالیست دانشگاه فرایبورگ انتخاب می‌شود. در دفترچه‌های یادداشت می‌توان غم واندوهش را دنبال نمود: «تحت فشار برای قبول ریاست دانشگاه، برای اولین بار بر خلاف ندای درونی‌ام عمل می‌کنمیازده ماه بعد وقتی که اب‌ها از اسیاب افتاده است با تلخی یاد می‌کند: «زنده‌باد میان‌مایگی و هشداراو به گوشه عزلت «…به رخداد بزرگ، بسیار دور از همه چیز زمانه» پناه می‌برد. اما وقتی که می‌خواهد وظیفه خود را فرموله کند هنوز چنین است: «نزدیکی به‌ اساسی‌ترین رسالت مردم».

از این لحظه به بعد یاداشت‌ها لحن انتقادی‌تری به خود می‌گیرند. به جای «متانت تاریخی» حقیقی، او یک سیاست فرهنگی مبتنی بر تجربه تبلیغاتی که واگنر در مرکز آن قرار داشت را می‌بیند. به جای تجمع واقعی مردمی، او اموزه‌های مبتنی بر درک زیست‌شناسانه از انسان را می‌بیند. در اواخر دهه سی ناسیونال سوسیالیسم و بلشویسم همچون دو روی سکه در جهت تلاش برای قدرت و سازماندهیِ همه چیز جلوه می‌کنند.

انگلستان و ایالات متحده نمایندگان لیبرالیسمِ بی‌ریشه و سرمایه‌داری محسوب می‌شوند. پارلمانتاریسم، تفکیک قوا، حقوق، حمایت از اقلیت‌ها، و هر آنچه که سنت لیبرالی با زحمت فراوان به پا کرده بود تا حد یک مغلطه فلسفی تنزل می‌یابد. در نهایت، همه چیز بر ذهنگرایی متافیزیک غربی و فلسفه اراده تکیه می‌کند.

پس چه چیزی برای امید داشتن باقی می‌ماند؟ امر سیاسی بدل به این می‌شود که چگونه امر مردمی و ملی خود را در گفتگو با شاعران و فلاسفه قرار می‌دهند. او به سمت تفسیر نیچه و هولدرین کشیده می‌شود.

در طی تمام این سال‌ها ، هایدگر که بود؟ در اینجا اختلاف نظر وجود دارد؟ برای برخی او یک مقام‌پرست زیرکی بود که فلسفه‌اش نازیسم پوشیده است، برای عده‌ای دیگر او یک اندیشمند غیرسیاسی است که بطور اتفاقی در دنیای سیاست سقوط کرد. یادداشت‌ها از تصویر دیگری (که خود تا حدی پس از جنگ پخش کرد) ، که او در ابتدا به ناسیونال سوسیالیسم به عنوان یک نیروی سیاسی اعتقاد داشت، اما از سال ۱۹۳۴ به بعد وی نوعی مخالفت بر علیه‌ ان در درونش بوجود می‌اید، حمایت می‌کنند. اما مشکل در اینجاست که اوهر چقدر هم که مخالف گشته بودقادر به دیدن یا فکر کردن چیزی فراتر از افق سیاست ناسیونال سوسیالیسم نبود. او در پی شکل عالی‌تر و «معنوی‌تری» از سیاست ناسیونالیستی آلمانی بود.

یک مسأله کلیدی همیشگی احساسات یهودی‌ستیزی بود. هایدگر واقعاً چگونه در برابر سیاست نژادی موضع می‌گرفت؟ کارل یاسپر در قضاوتی پس از پایان جنگ عنوان می‌کند که هایدگر در دهه بیست یهودی‌ستیز نبود و آن در مقابل «وجدان و نظر»ش قرار داشت ، اما وی در سال ۱۹۳۳ نشان داد که یهودی‌ستیز بود. برخی، از جمله هوسرل، انتقادشان شدیدتر بود. هوسرل در نامه‌ای اظهار تأسف می‌کند که هایدگر «یهودی‌ستیزی اختیار نمود که بیش از پیش بیان قوی‌تر می‌یافتشایعه بود که هایدگر به عنوان رئیس دانشگاه آگاهانه مانع از دسترسی هوسرل به کتابخانه دانشگاه شده بود. تحقیقات تاریخی نشان داد که این فقط تهمت ناروایی بود.

اما، آنچه که حقیقت دارد این است که او از نجابت انسانی و آگاهی حقوقی فلسفی اشکارا دفاع ننمود، و بدین خاطر به دوستان، همکاران و دانشجویان خیانت کرد. محیط اطراف وی عمدتا متشکل از افرادی با تبار یهودی بود. می‌توان عقیده داشت او نه فقط به خاطر ملاحظه شخصی بلکه به خاطر رعایت فلسفه‌ قبل از سال ۱۹۳۳ خودش، می‌بایست در مقابل یهودی‌ستیزی می‌ایستاد. تجزیه و تحلیل وی از وجود انسان در «هستی و زمان» نژاد، طبقه و جنس را نادیده می‌گیرد. «وجود» در سطحی عمیق‌تر یک جنس خنثی و نامشخصِ تاریخی، یک موجود آزاد و متناهی بود که در جهانی بدون جوهرِ ثابتی پرتاب می‌شود. اما امروز با نگاه به گذشته، در ایده کتاب در مورد «سرنوشت واقعی تاریخی » می‌توان بذر آنچه که بعداً می‌توانست بوجود اید را دید.

در دفترچه‌های سال‌های اول نمی‌توان چیزی یافت که به وضوح شهادت از یهودی‌ستیزی بدهد. به طور کلی او از مقوله «امر یهودی» نامی نمی‌برد. قابل توجه اینکه درست بعد از ۱۹۳۸ ، بعد از شب بلورین و شیشه‌های شکسته و تشدید وحشت است که زبان نژادپرستانه به درشتی وارد یادداشت‌ها می‌شود. تا جائی‌که یک خواننده آشنا با نوشته‌هایش دچار شوک می‌گردد. تو گویی تبلیغات به درون می‌خزد و کنترل صدایش را به عهده می‌گیرد. او از «بی‌پایگی که وابسته به هیچ‌چیزی نیست و به همه (یهودیت) خدمت می‌کند» و «حساب و کتاب و لیزی و اختلاطی که بی‌‌اساسیِ یهودیت بر پایه ان قرار دارد» سخن می‌گوید.

یک نکته دیگرکه در چشم من بدترین می‌نمایددرست در ارتباط با هوسرل است. او در مورد این می‌نویسد که چگونه «قدرت فزاینده یهودیت» نتیجه آن است که غرب از طریق عقلانیت پوچ و بی‌معنی امکان این را فراهم ساخته است که «انها <روحا> خود را صاحبخانه شمردند. اما هر چقدر افکار بومی بیشتر شوند، به همان اندازه جا برای این <نژاد> کمتر می‌گردداو سپس در یک پرانتز از هوسرل، که همه معترف به خدماتش به پدیدارشناسی هستند، نام می‌برد و بطور ضمنی می‌گوید که او به خاطر یهودی بودنش توانایی رسیدن به «نتیجه مهمی» را نداشت.

برای کسانی که از رابطه آن‌ها باخبر است و سخنرانی‌های مبسوط قبلی هایدگر را در مورد فلسفه هوسرل خوانده اند، این یک تصویر متناقض و مضحکی است که دال بر بی‌مبالاتی انسانی و دشمنی فلسفی است. این که تحول گسترده و رادیکال بعدی پدیدارشناسی توسط هایدگر، مربوط به تبار یهودیِ هوسرل و وابستگی خود او به چیز دیگری استبه چه چیزی؟ المان؟ غرب؟، اندیشه‌ای پوچ و مهمل است. حداقل از آنجا که این خود هوسرلِ پروتستان و آلمانی بود که محدودیت‌های درک علم ریاضی مدرن از ذهنیت و طبیعت را خاطر نشان ساخت، پوچ و مهمل است.

هایدگر خود بازتاب افکارش حول یهودیت و «نژاد» (که او همیشه در علامت نقل‌قول قرار می‌داد) را به شکل دیگری و بیشتر «معنوی» می‌دید تا اینکه مانند یهودی‌ستیزی «خرصفتانه» آن زمان. اما با فاصله تاریخی [امروز ما] اختلافات کاهش می‌یابند و او چون اسیر برداشت‌های فکری زمانه خویش می‌نماید. او نابینا از تکبر روشنفکری خود، بر ارتباط بین آنچه که در اطرافش رخ می‌دهد، چشم می‌بندد. فرد می‌تواند در کنار مذاکرات وی، خاطرات ویکتور کلمپرر که همزمان با وی ، از همان نسل و از زاویه یک اومانیست آلمانی دیگر ولی ازتبار یهودی نوشته شده، و نشان می‌دهد چگونه اصلیت در عمل اهمیت داشت، را بخواند. او به توصیف اینکه چگونه احساس آلمانی بودن در درونش محو و سرخورده می‌شود، و چگونه در نهایت فقط مشتاق رفتن به امریکاست، جایی که او می‌تواند غریبه‌ای در میان غریبان دیگر باشد، بله آنجایی که او حداقل کشته نمی‌شود، می‌پردازد. آنگاه می‌توان رسوم معنوی و روحانی هایدگر را در برابر پرتو مرگ و وحشت وی قرار داد.

هنگامی که پیتر تراونی ناشر شوک‌زده با این اظهارات یهودی‌ستیزانه مواجه می‌شود، تصمیم می‌گیرد که از آن‌ها برای نقطه آغاز خوانش جدیدی از کل آثارش استفاده کند. او در کتاب «هایدگر و اسطوره توطگه جهان یهودی» استدلال می‌کند که تمایز هایدگر بین یک متفکر صرفا «متین» و کاملاً «حسابگر»، در‌واقع ناشی از کلیشه یهودی «محاسبه‌گر» است. بنابراین انتقاد عقلی وی بر پایه یک یهودی‌ستیزی که هرگز بر آن غلبه نکرد، قرار دارد.

تفسیر یک مجموعه اثر فلسفی هزاران صفحه‌ای از منظر یک دفتر خاطرات شاید کمی عجولانه باشد. اما با منتشر شدن این دفاتر، آن‌ها جزیی از این اثر محسوب می‌شوند و آن‌ها نیز مدعی جا و مکانی برای درک این اثر هستند. شاید هایدگر تصور می‌کرد که انتشار موضع انتقادی که او در آن سال‌ها پیدا می کند، می‌تواند وی را توجیه نماید. در عوض او اثرِ زندگی خود را در شرایط جدیدی قرار داد، و برای اولین بار به طور جدی این خطر وجود دارد که ان در چشم یک ناظر معقول کهنه و فرتوت به نظر اید. خود وی در این خیال به سر می‌برد که در سال ۲۳۰۰ ( ! )برای اولین بار درک خواهد شد. هم‌اکنون چنین به نظر می‌رسد که این پیامِ در شیشه که از قبر ۲۰۱۴ می‌اید، آغازِ پایانِ حتی خواسته درک وی می‌باشد. شایعات چنین می‌گویند که خاطرات ۱۹۴۲ به بعد حاوی چیزهای بدتری هستند.

در این مرحله مهم است یادآوری شود که چگونه این متفکر این امکان را فراهم ساخت و الهام‌بخش پیروان انتقادی خود از جمله دانشجویانی چون هانس گئورگ گادامر، هانا آرنت و امانوئل لویناس، و خوانندگانی چون میشل فوکو و ژاک دریدا گشت. این دریدا بود که از طریق کار با هوسرل و هایدگر «ساختارزدایی» را ایجاد نمود. الهام‌بخش خودِ اصطلاح هایدگر بود که اعتقاد داشت ما باید «تخریب» را متوجه سنت موروثی نموده تا اینکه بتوانیم برای حالِ حاضر فرصت‌های جدید را بگشائیم.

دریدا از همان ابتدای دهه شصت این روش خوانش را متوجه خود مارتین هایدگر ، در بررسی سخنرانی‌های وی در مورد اصالت و واقعیت نمود. او در طی بررسی‌های متعددی پرسش‌گری‌های رادیکالی را در متون هایدگر یافت اما نشان داد که چگونه آن‌ها بر سلسله‌های ارزشی غیر تفکری قرار دارند. در میان خوانندگان ارتدوکس او مشکوک به نظر می‌امد. اما ما می‌توانیم در پرتو «دفترچه‌های سیاه» یک بار دیگر اهمیت راهی را که او بدان اشاره کرده است را ببینیم. اندیشه هایدگر، از طریق طرح تلاش‌های رادیکالش در مقابل نتایج و سرگشتگی خودش می‌تواند صاحب اینده‌ای باشد.

برگرفته از روزنامه داگنس نیهتر، سال ۲۰۱۴

Hans Ruin, Dagens Nyheter, 2014-08-11

Views All Time
Views All Time
3129
Views Today
Views Today
2

One thought on “دفترچه‌های سیاه هایدگر

  1. بنظر می رسد که هر فیلسوفی که به دام سیاست می افتد ،دچار این تناقضات و اشتباهات میشود. ویهودی ستیزی او صرفا بر فرض “محاسبه گر “استوار بود. و هیچ توجیهی برای نژاد پرستی یا مذهب ستیزی او نیست.
    بسیار متشکرم که از هایدگر نوشتید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.